مردمی که بسیار می فهمند!
روزهای پیش رو در ایران، تکراری بیهوده از آفرینش قهرمان پوشالی توسط توده مردم عاصی از سیستم حکومتی برای بقای همین سیستم است. همه چیز بسیار ساده و کودکانه در لابلای افکار مردم، تکراری طنزگونه دارد و انگار این سیر قهقرایی برای این سرزمین پایانی ندارد، انگار نیرویی منفی از منبعی قدرتمند، ذهن و روح این مردم را تسخیر نموده است و قدرت تشخیص شان را منجمد کرده است تا با زور بازوی این مردم منجمد ارابه ی کهنه و بشدت سنگین حاکمان به پیش برود .
بازهم تصاویر مردم پرشور ! ملتی که به سرنوشت خود اهمیت میدهد! مردم ولایت مدار! مردمی با مشت های گره کرده که به جنگ دشمنان پیدا و پنهان - که از زمین و آسمان در کمین هستند - میروند! مردمی که بسیار میفهمند!
رنگ بنفش، رنگ قرمز، رنگ سبز، فیروزه ای و همه رنگ هایی که دقیقا رنگ حافظه ی این مردم کوکی هستند.
رابطه بسیار منطقی تداوم قدرت حکومت دینی با میزان شعور و دانایی مردمان تحت حکومت در جامعه ای مانند جامعه ایران حکایت از آن دارد که حاکمان برای استمرار حکومت و فزونی قدرت، کار سختی پیش رو ندارند و در واقع این خود مردم هستند که با استیصال ناشی از چنبره ی تفکرات مذهبی و باورهای کذایی، راه را برای استثمار ملی خود هموارتر میکند.
دست کم در چندین دوره ی نمایش خنده آور انتخابات ریاست جمهوری در ایران شاهد آن بوده ایم که مردم با دلایل بسیار واهی و عوام فریبانه به پای صندوق های رای کشیده شده اند و هر بار مجاب به انتخاب(!) بدی از میان بدترها شده اند، غافل از اینکه این بد همان بدتری است که حاکمان با پوشانیدن جامه ای خوشرنگ تر از بقیه نام او را با دست مردم از میان صندوق ها بیرون میکشند.البته گاهی نیاز به همنوایی مردم نبوده و هر آنکه میبایست باشد، بوده و کلا در اصل ماجرا تغییری پدیدار نشده است.
در این دوره از سناریوی کودکانه انتخابات ریاست جمهوری نیز همان داستان بار دیگر و بدون اینکه نیازی به تغییر صورت آن باشد در حال شکل گیری است و باز هم همان بدتر با رنگی اندک متفاوت از بقیه -اگر نیاز باشد با نظر مساعد مردم و اگر نیاز نباشد تحت هر شرایط- حجم اندیشه های سران قدرت را تا دست کم چهار سال به خورد روح و روان و کالبد مردم میدهد.
دقیقا شبیه کودکی که هر شب مادرش با بی حوصلگی، با داستانی شبیه داستان شب قبل او را به خواب میبرد!!
در هر دوره از نمایش بشدت کمدی انتخابات در ایران به دفعات اصطلاح (چهار سال پیش) تکرار میشود، و این (چهار سال پیش)ها گویا پایانی ندارد و چقدر ساده و بی دردسر، تمام این مردم را از یک سوراخ چندین و چند بار مار نیش میزند ولی باز روز از نو، روزی از نو!
و این داستان ادمه دارد و بازهم ادامه پیدا میکند چراکه ظرفیت و میزان آگاهی و شعور عامه ی مردم، چیزی بیشتر از این را برنمی تابد.