سه‌شنبه

ماجرای اتوبوس ارمنستان " اقدامی برای قتل عام فرهنگی "

ماجرای اتوبوس ارمنستان یکی از موارد مطرح در قتل‌های زنجیره‌ای ایران است. در این عملیات ناموفق که در ۱۶ مرداد ۱۳۷۵ رخ داد، دستگاه اطلاعاتی ایران قصد داشت تعداد زیادی از چهره‌های فرهنگی کشور را یک‌جا به قتل برساند.
نگیزه سفر دعوت فردی ارمنی-ایرانی از اعضای کانون نویسندگان ایران جهت تبادل فرهنگی و برگزاری جلسات شعر و سخنرانی و گفتگوی مطبوعاتی به مدت سه شب بود. اتحادیه نویسندگان ارمنستان به طور رسمی از میهمانان دعوت کرده بود و درستی این دعوتنامه توسط سفارت ارمنستان به تایید هوشنگ گلشیری و منصور کوشان رسید. از آن جا که پرواز تهران-ایروان در آن زمان فقط هفته‌ای یک بار برقرار بود و امکان اقامت یک هفته‌ای نیز وجود نداشت، انجام مسافرت با اتوبوس مطرح شد. غفار حسینی همان زمان به ماجرا مشکوک شد و به صراحت گفت «همه‌تان را می‌فرستند ته دره!» و نیز در آخرین لحظات اتوبوس و ترمینال مسافربری عوض شده بود، اما موضوع جدی گرفته نشد.
به گفته منصور کوشان، در گردنه حیران، نزدیک صبح مسافران ناگهان متوجه می‌شوند که اتوبوس بر سر یکی از پیچ‌ها توقف کرده و راننده نیست. او را کمی دورتر می‌بینند که ایستاده است و می‌گوید خوابم برد، ترسیدم و پیاده شدم. در این هنگام نویسندگان به یاد جمله غفار حسینی می‌افتند اما با وجود وحشت زیاد تصمیم می‌گیرند دو نفر در نزدیکی راننده مستقر شده و او را زیر نظر یگیرند و سفر ادامه یابد. پس از حدود ۴ متر حرکت، راننده پس از پرگاز کردن اتوبوس پایین می‌پرد. مسعود توفان فرمان را در دست می‌گیرد و شهریار مندنی‌پور ترمز دستی را می‌کشد. اتوبوس متوقف و مسافران پیاده می‌شوند.
مسعود توفان نیز به شرح ماجرا از دیدگاه خود پرداخته که در روزنامه آفتاب امروز ۲۰ آبان ۱۳۷۸ چاپ شد. توفان می‌نویسد که در همان بار اول کنار راننده نشسته بوده و پس از پیاده شدن او فرمان را  چرخانده و اتوبوس لب دره متوقف شده است. در این زمان براتی به اتوبوس بازمی‌گردد و ادعا می‌کند که پیاده شده تا زیر اتوبوس سنگ بگذارد، اما بلافاصله پس از راه افتادن اتوبوس دوباره همان عمل را تکرار می‌کند. او می‌گوید بلافاصله پشت فرمان پریدم و آن را چرخاندم. از ترس آنکه پدال گاز زیر پایم باشد جرات فشار دادن آن را نداشتم و بالاخره اتوبوس که یک چرخش به دره افتاده بود ایستاد و در این جا بود که شهریار برای اطمینان از عدم حرکت اتوبوس ترمز دستی را کشید.
به گفته مسعود بهنود، ایستگاه پلیس نزدیک محل وقوع حادثه در جریان قرار گرفت و مسافران به آن جا منتقل شدند. در این زمان مصطفی کاظمی وارد ماجرا شد و تمام مسافران را به زندان آستارا منتقل کرد. در آن جا نویسندگان پس از تهدید و اجبار به تعهد سکوت، آزاد گردیدند.
دو تن از چهار متهم اصلی دادگاه قتل‌های زنجیره‌ای به طور مستقیم در این قضیه دخالت داشتند: خسرو براتی راننده اتوبوس و مامور انجام این برنامه بود و مصطفی کاظمی فردی بود که مسافران را مورد بازجویی قرار داد.
داستان تا مدت‌ها مسکوت ماند و از آن جا که افراد درگیر در ایران زندگی می‌کردند، کسی جرات بازگویی آن را نداشت. مسعود بهنود می‌گوید که در همان ابتدا پیشنهاد نوشتن نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت، را داده است ولی فرج سرکوهی شدیداً با وی مخالفت کرده و او را از عواقب این اقدام بر حذر داشته است. این نامه هرگز نوشته نشد. با این حال بهنود ماجرا را در همان زمان به صورت خصوصی برای عده‌ای تعریف کرد و در نواری کل ماجرا را شرح داد و آن را به صورت دربسته در اختیار سازمان عفو بین‌الملل قرار داد. این ماجرا پس از فاش‌سازی جریان قتل‌های زنجیره‌ای ایران به صورت علنی مطرح شد و منصور کوشان آن را در کتاب «حدیث تشنه و آب» منتشر کرد. بعدها در سال ۱۳۹۰، محمد محمدعلی در مستند زندگی و شعر علی باباچاهی (با عنوان «این قیافه‌ی مشکوک») شرح مبسوطی از این واقعه ارائه کرد.

ترور میکونوس "جنایت در اوج نامردی"

در ماجرای ترور میکونوس که در رستورانی به همین نام واقع در برلین، آلمان و در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ رخ داد، تعدادی از سران اپوزیسیون کُرد به قتل رسیدند. این ترور تأثیر زیادی بر روی روابط بین ایران و کشورهای اروپایی داشت.
از آنجا که از تاریخ ۲۳ تا ۲۶ شهریور ماه سال ۱۳۷۱ کنگرهٔ جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین در حال برگزاری بود، فعالین سوسیال ایران که عموماً از فعالین سیاسی ایرانی و مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند از جمله صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران برای شرکت در این مراسم به آلمان رفته بودند. در این میان دعوتی در روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ از ۱۵ الی ۲۰۰ نفر از ایرانیان جهت حضور در رستورانی به نام میکونوس که صاحب آن فردی ایرانی بوده و پاتوق مناسبی برای ایرانی‌های مقیم برلین به‌شمار می‌رفت، صورت می‌گیرد. در روز جلسه شش نفر از دعوت شدگان در رستوران حاضر می‌شوند؛ که علاوه بر آنها دو نفر به صورت اتفاقی و صاحب رستوران (جمعاً ۹ نفر) در رستوران حاضر بوده‌اند.
ساعت حدود ۲۲ و ۵۰ دقیقه ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران می‌شوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران می‌ایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که ۶ ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار می‌بندد. از جمع افراد حاضر در رستوران ۴ نفر در جا کشته می‌شوند ویک نفر نیز به شدت زخمی می‌شود و چهار نفر دیگر نیز جان سالم به درمی برند.
یک سال بعد از حادثه رستوران میکونوس یک ایرانی به نام کاظم دارابی که مشکوک به عضویت در سپاه پاسداران و سازمان امنیت ایران بود و ۴ لبنانی به نامهای یوسف امین، محمد اتریس، عطاالله عیاد و عباس رحیل توسط پلیس آلمان دستگیر شدند و محاکمه متهمان در ششم آبانماه سال ۱۳۷۲ در آلمان آغاز شد. دادگاه این عده حدود ۵ سال و ۲۴۷ جلسه طول کشید و حدود ۹۹ میلیون فرانک هزینه دربرداشت. در جلسات این دادگاه بیش از ۱۷۰ نفر در دادگاه حاضر شده و در مورد حادثه ترور شهادت دادند. شهادت برخی از این افراد بر ضد جمهوری اسلامی و برخی نیز به نفع جمهوری اسلامی ایران بود.
دادستان دادگاه برونو یوست و قاضی آن فریچوف کوبش بودند.
حکم دادگاه میکونوس در بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۷۶ صادر شد و طی آن کاظم دارابی از اتباع ایرانی و عباس رحیل تبعه لبنانی به حبس ابد و یوسف امین و محمداتریس هر دو از اتباع لبنان به ترتیب به ۱۱ و ۵۵ سال زندان محکوم شدند. در این حکم متهم دیگر نیز به نام عطاالله ایاد تبرئه شد.
همچنین از آنجا که در جلسات دادگاه مفهومی به نام وظایف ویژه مطرح شده بود که سران رژیم ایران تصمیم گیرندگان اصلی آن کمیته بودند، مسئولان وقت جمهوری اسلامی ایران یعنی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت،علی‌اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت و سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران متهم به زمینه‌سازی ماجرای میکونوس شدند
دادگاه میکونوس از پراهمیت‌ترین دادگاه‌هایی بود که در آلمان تشکیل شد و نهایتاً مقامات عالی نظام جمهوری اسلامی را به دست داشتن به قتل مخالفین خود در خارج از ایران متهم کرد و برای اولین بار به خاطر تروریسم دولتی توسط دادگاه میکونوس محکوم شد. همچنین چند ماه بعد، «رونالد جورج» دادستان کل آلمان رهبر ایران سید علی خامنه‌ای، رئیس جمهور علی اکبر هاشمی رفسنجانی، وزیر امور خارجه (علی اکبر ولایتی)، و وزیر اطلاعات (علی فلاحیان) وقت ایران را نیز به دخالت در این ماجرا متهم کرد. ابوالحسن بنی‌صدر نیز در دادگاهی که برای واقعه ترور میکونوس در آلمان تشکیل شد و مقامات عالی نظام جمهوری اسلامی را به دست داشتن به ترور رهبران مخالف کُرد متهم کرد، علیه نظام جمهوری اسلامی شهادت داد.
افراد کشته شده در این حادثه شامل افراد زیر می‌باشند.
  • صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران
  • همایون اردلان نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان
  • فتاح عبدلی نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در اروپا
  • نوری دهکردی کارمند صلیب سرخ و فعال در امور پناهندگان ایرانی مقیم آلمان
ضمناً عزیز غفاری صاحب رستوران میکونوس نیز در این حادثه زخمی می‌شود. علاوه بر این پنج نفر دو ایرانی دیگر به نام‌های پرویز  دستمالچی و فرهاد فرجاد نیز دور همان میز حضور داشتند که با وجود تیراندازی شدید توسط مسلسل که توسط فرد ضارب صورت می‌گیرد هیچگونه آسیبی نمی‌بینند. دو فرد دیگر نیز به صورت اتفاقی در رستوران حضور داشتند.
نخست وزیر سابق سوئد، رهبر وقت حزب سوسیال دمکرات سوئد و دبیر سیاسی آن‌زمان حزب نیز از دعوت شدگان به این میهمانی شام بودند و دعوت شرکت در آن را نیز قبول کرده بودند اما حضور آنها در آخرین ساعات لغو شد.