سه‌شنبه

نورزتان مبارک

برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختست و دستار
بس خانه که سوختست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه می‌رسد دست
سهلست جفای بوستانبان

شنبه

صدور فرمان جهاد و قتل عام مردم توسط رهبرآن مردم....


28 مرداد سال 58 یادآور یورش نظامی رژیم تازه بقدرت رسیده اسلامی به کردستان برای باز پس گیری دستاوردهای قیام مردم در سراسر ایران است. ابعاد جنایتی که جانیان اسلامی به فرمان خمینی و با اجرای رئیس جمهور وقت ابولحسن بنی صدر به همراه خلخالی جلاد بر سر مردم شهر و روستاهای کردستان و انقلابیون آوردند غیر قابل توصیف است.  خمینی فرمان حمله را صادر کرد و رئیس جمهورش خطاب به گله های سپاه و ارتش اعلام کرد تا خاموش کردن غائله کردستان پوتین هایتان را از پا در نیاورید. ستونهای نظامی ارتش و سپاه از راه زمین به کردستان که سنگر ادامه قیام 57 مردم در سراسر ایران بود سرازیر شدند. با هیلی کوپتر، جت و فانتوم بر سر مردم شهر و روستاهای کردستان آتش گشودند. حمله 28 مرداد توسط رژیم اسلامی تلاشی برای خفه کردن انقلابی بود که میرفت بساط جنایتکاران اسلامی را در همان روزهای نخست بقدرت رسیدنشان برچیند. همزمان با کوبیدن شهر و روستاها از راه زمین و هوا، صادق خلخالی اعدامهای وسیعی را از کرمانشاه تا ارومیه براه انداخت و بسیاری از عزیزترین و شریفترین انقلابیون، کمونیستها و هر انسان آزاده ای را در بی دادگاههای چند دقیقه ای جهل و توحش اسلامی به گلوله بستند.
در مقابل این لشکر کشی، استقامت، پایداری، از خود گذشتگی و مقاومت بی نظیر مردم و نیروهای چپ و انقلابی، نوید بخش تداوم قیام و انقلاب مردم ایران بود. این مقاومت تنها به تلاش و ایستادگی مردم کردستان خلاصه نمیشد بلکه بخشهای زیادی از مردم آزادیخواه و انقلابی در اقسا نقاط کشور که نقش برجسته ای در سرنگونی حکومت سلطنت پهلوی داشتند، در یک جبه واحد در کنار مردم کردستان و در اشکال مختلف به مقاومت و دفاع از دستاوردهای قیام 57 پرداختند. خمینی و دیگر سران حکومت اسلامی اگر در سالهای58 و 59 با تمام توان به سرکوب دستاوردهای قیام مردم پرداختند، اگر با حمله به کردستان در 28 مرداد 58 هزاران انسان شریف را به خاک و خون کشیدند، اگر فاجعه نوروز خونین 59 را در سنندج خلق کردند، اگر خانه و کاشانه مردم کردستان را با توپ و خمپاره بر سرشان ویران ساختند، اگر انقلابیون و مردم مبارز ترکمن صحرا را از دم تیغ گذراندند، برای این بود که بتوانند آزادیخواهی، برابری طلبی و انسانیت را در آن مملکت بدار بکشند و با قتل و کشتار ، با به قهقرا کشانیدن جامعه و با چپاول از هستی و دسترنج میلیونها مردم ستمدیده، بر آنان حکم برانند.
جا دارد در اینجا به اسامی، روز، ساعت و محل اعدام شدگان توسط خلخالی، این جلاد حکومت اسلامی اشاره شود تا بار دیگر و به مناسبت فرمان حمله خمینی و بنی صدر در 28 مرداد سال 58 به کردستان، جنایات حاکمان از گور برخاسته اسلامی به خاطر آورده شود.
اعدام 11 نفر در شهرستان پاوه
ساعت 2 و 40 دقیقه بامداد 28 مرداد 1358 در دیزل آباد کرمانشاه:
1- عبداله نوری
2- هوشنگ عزیزی
3- محمد محمودی
4- یداله محمودی
5- حسین شیبانی
6- هرمز گرجی بیاتی
7 -مظفر فتاحی
8-محمد عزتی
9- محمد عزیزی
10- آذرنوش مهدویان
11- اصغر بهبود
اسامی 7 نفر دیگر از اعدام شدگان در پاوه
بامداد روز 29 مرداد 1358 در محوطه زندان دیزل آباد کرمانشاه:
1- حاجی افراسیاب
2 عبداوهاب ملک شاهی
3-عماد الدین ناصری
4-عبدالکریم کریمی
5- محمد نقشبندی
6-عزیز مراد
7- مراد ذولفقاری
اعدام 9 نفر در شهر مریوان
ساعت 18 و 30 دقیقه 3 شهریور ماه 1358
1- حسین مصطفی سلطانی
2-امین مصطفی سلطانی
3- احمد پیرخضری
( کارمند بیمارستان )
4- حسین پیرخضری ( معلم )
5- فایق عزیزی ( عضو شورای شهر مریوان )
6- علی داستان ( پیشمرگه )
7- بهمن اخضری ( پزشک و فیلم بردار )
8-جلال نسیمی
9-احمد قادرزاده اهل روستای دره تفی
اعدام 11 نفر در شهر سنندج
روز 5 شهریور 1358 ساعت 5 بعداظهر. دو تن از آنها زخمی بودند ( احسن ناهید از ناحیه ران پا، با استفاده از برانکارد و ناصر سلیمی از ناحیه دست راست
1- احسن ناهید
2-شهریار ناهید
3-جمیل یخچالی
4-ناصر سلیمی
5-عبداله فولادی
6-مظفر نیازمند
7-سیروس منوچهری
8-اصغر مبصری
9-مظفر رحیمی
10-عیسی پیرولی
11 عطا زندی
اعدام 20 نفر در شهرستان سقز
ساعت 7 بامداد 6 شهریورماه 1358
1-احمد سعیدی
2-قادر بهار
3-محمد بابا میری
4-رسول امینی
5-ناجی خورشیدی
6-کریم رضایی
7-انور اردلان
8-سیف اله فیضی
9-علی فخرایی
10-عبداله بهرامی
11سید حسن احمدی
12-محمد درویش نقرهای
13-کریم شیرینی
14-ابوبکر حمیدی
15-احمد مقدم
16-جلیل جمالزاده
17-کشی زاده
18-محمد غفاری
19-خاطر خطیبی
20ناصر حدادی
این اسامی و اسامی دهها هزار انسان دیگر که با فرمان خمینی و دیگر سران حکومت اسلامی بعد از 30 خرداد 60 و سال 67 تا به امروز در زندانهای مخوف رژیم اسلامی اعدام و سر به نیست شده اند، سند محکومیت یکی از خونخوارترین حکومتهای تاریخ معاصر ایران است.
ابولحسن بنی صدر یکی از همدستان خمینی و مجری فرمان او در پست ریاست جمهوری آن دوره بود. ایشان هر سال در چنین روزهایی برای شانه خالی کردن از بار همدستی اش در کشتار انقلابیون با حکومت اسلامی شروع به هزیان گویی میکند تا بلکه مسئولیت خود را در قبال فاجعه 28 مرداد لاپوشالی کند.پنداری به عذاب وجدان دچار شده است. امروز هم ایشان همان الفاظی را پرت می کندکه در زمان حمله 28 مرداد 58 بر زبان جاری می کرد.
اخیرا ابولحسن بنی صدر بعنوان کسی که تمام افتخاراتش مرهون منفورترین شخصیت تاریخ ایران یعنی خمینی و حکومت اسلامی بوده است، همچون همیشه و به بهانه پرداختن به “تجزیه و تجزیه طلبی، خائنین و وابسته گان به قدرتهای خارجی”، شروع به تراوش یک سری خزعبلات فاشیستی کرده است. ایشان در ایام قدر قدرتی اش در کنار خمینی با همین عبارات فرمان حمله به مردم کردستان را داد. این روزها در بحبوحه تحولات سیاسی در ایران تنها کسی که هنوز دارد از این واژه ها در کنار سران حکومت و پس مانده های حکومت سابق علیه مردم شاخ و شانه می کشد ایشان است.
به قسمتی از سخنان او توجه کنید. بنی صدر می گوید: “جریان‌های تجزیه‌طلب دستیارهای مهم رژیم هستند که ترس از تجزیه را به جامعه القا می‌کنند و جامعه ملی را از جنبش باز می‌دارند. این جریان‌های تجزیه‌طلب که به قدرت‌های خارجی وصل می‌شوند و از آنها اسلحه و امکانات می گیرند و خائن‌اند. هر ایرانی که به قدرت خارجی متوسل بشود خائن است به استقلال ایران و به ضرورت ضد آزادی ایرانیان است.”او ادامه می دهد و می گوید: “یک به این اعتبار که عامل بقای رژیم هستند برای اینکه تاریخ ایران تاریخ استبداد متمرکز است از ترس تجزیه. همین رژیم هم روی به استبداد آورد و یک دلیل بزرگش ترس از تجزیه بود. دو اینکه قدرت خارجی را توجیه می‌کنند حضورش را در کشور. خب رژیم که قدرت خارجی را محور سیاست داخلی و خارجی کرده، آنها هم پای قدرت خارجی را به میان می‌کشند. خب حالا فرض کنیم که این مداخله خارجی به همان اندازه‌ای بشود که در لیبی الان می‌بینیم. خب ببینید که چه فاجعه بزرگی ایران گرفتارش خواهد شد؟ این است که بدون تردید هر ایرانی می‌باید از اینها بیزاری بجوید. می‌بایست به اینها بگوید که شما خائنید به دو اعتبار و با آنها معامله خائن بکند. هر ایرانی که به قدرت خارجی متوسل بشود خائن است به استقلال ایران و به ضرورت ضد آزادی ایرانیان است.”
زمانی که بنی صدر در رکاب ارتش، سپاه و دیگر سرکوبگران حکومت تازه بقدرت رسیده اسلامی با توپ و خمپاره از طریق زمین و هوا خانه و کاشانه مردم سنندج و دیگر شهرهای کردستان را به ویرانه تبدیل می کرد با همین اراجیف فرمان خمینی را اجرا کرد. در آن ایام بنی صدر در کنار خمینی و خلخالی ، با تایید اعدامهای دسته جمعی از کرمانشاه و پاوه تا مریوان، سنندج، سقز، بوکان و مهاباد به سلاخی جوانان و هر کسی که به دستشان می افتاد پرداختند و با تجزیه طلب و ضد انقلاب خواندن مردم انقلابی شهرها و روستاهای کردستان، در تحمیل جنگی خانمانسوز، زندان و اعدام و کشتار، روی جنایتکاران نازی را سفید کردند. جناب بنی صدر فکر می کند با نشخار کردن همان هجویات آنهم بعد از گذشت بیش از 30 سال از آن تاریخ، می تواند همدستی خود با رژیم اسلامی و شخص خمینی را ماست مالی کند. موضوع اما برعکس است. رژیم جمهوری اسلامی و خمینی اتفاقا اولین دستیارانش امثال بنی صدر جریانات ملی مذهبی و دو خردادی های درمانده از همه جا بودند که در نوفل نوشاتو ماموریت یافتند تا انقلاب آزادیخواهانه مردم را به خاک و خون بکشند. اگر خمینی و حکومتش او را با تیک پا از دایره حکومت بیرون انداختند به این خاطر بود که تاریخ مصرفش بعنوان کسیکه ظرفیت مقدماتی سرکوب را از خود بنمایش گذاشته بود دیگر به پایان رسیده است. این نوع ژست و شگردها را بنی صدر در بارگاه خمینی و آیت اله های قم یاد گرفته است. همدستی او در سرکوب مردم ایران بویژه مردم کردستان بر پیشانی اش حک شده است. تاریخ عربده کشی های بنی صدر در کشتار و ویران کردن خانه های مردم، گورهای دسته جمعی کودکان ناشی از این حملات و در حیاط منازل مردم در سنندج را نه تنها نسل آن دوره بلکه نسل جدید و انقلابی امروز از زبان بزرگترها شنیده است، نوشته ها، تصاویر و فیلم های ویدئویی تهیه شده آن ایام را مشاهده کرده اند. جناب بنی صدر نمی تواند در دنیای رشد تکنولوژی و ارتباطات پیشرفته امروز سر کسی را شیره بمالد. ایشان یا هنوز در عصر قدرقدرتی خمینی فکر میکند یا خود را به نفهمی می زند. بنی صدر با این نوع فیگورهای آبرو باخته نمی تواند خود را از همدستی اش با خمینی و بعنوان رئیس جمهور یک حکومت بشدت متوحش اسلامی را از آن همه جنایت تبرئه کند.
خائن کیست قدرت خارجی کدام است؟
اصطلاحات بکار برده شده بنی صدر مبنی بر ”خائن“، و “وابستگان به قدرتهای خارجی”، کماکان متوصل شدن او به سلاح زنگ زده ای است که تنها مختص سران حکومتها علیه شهروندان برای سرکوب هر چه بیشتر آنان است با این تفاوت که طی چند سال گذشته ایشان در مقام خلع ید از مقامش این هذیانها را برای خوش رقصی در مقابل جریانات پرو غرب و پس مانده های سلطنت بر زبان جاری می کند. اینها تکرار همان عبارات ویژه قلدران حاکم است که در دوره رئیس جمهور بودن ایشان علیه هر انسان شریف و آزادیخواهی بکار برده می شد تا براحتی به انقلاب مردم خون بپاشند. اگر اصطلاح خائن را بنا به تعریف ایشان بپذیریم، باید کتاب خاطرات بنی صدر از زمان شروع همکاری او با خمینی و کنفرانس گوادلوپ در تحمیل عقب مانده ترین جریانات ملی مذهبی بر یک جامعه مدرن و سکولار را مطالعه کرد تا خائنین را بخوبی شناخت و معرفی کرد. اما لازم نیست کسی برود خاطرات بنی صدر را مطالعه کند تا بداند خائن یا خائنین متکی به قدرتهای خارجی چه کسانی بودند و یا هستند. کافی است این سئوال را از جناب بنی صدر پرسید که خمینی و شخص ایشان و دیگر سران دیروز و امروز حکومت اسلامی که با اتکا به نیروی سرکوبگر سپاه و ارتش مردم کردستان و ترکمن صحرا را به خاک و خون کشیدند، با کمک چه کسانی بقدرت رسیدند؟. آیا حمایت قدرتهای خارجی نبود که از جریان خمینی که ایشان هم جز مهره های اصلی آن بود بر سر کار آورده شدند؟. خمینی، بنی صدر و خیل از گور برخاسته گان اسلامی بودند که با همت قدرتهای خارجی و برای شکست دادن انقلاب 57 به مردم تحمیل شدند. اگر این حمایتها از نظامی که بنی صدر هم در راس یکی از مهمترین دستگاههای آن بود وجود نداشت، توان این را نمی داشتند که انقلاب را به شکست بکشانند و متعاقب آن که زندگی میلیونها انسان را به نیستی و تباهی بکشانند. واگر تا کنون این رژیم هم چنان سر پا ایستاده است، علاوه بر سرکوب مداوم و سیسماتیک، همچنان مورد حمایت برخی از دولتهایی است که جریان اسلامی خمینی و امسال بنی صدر را بزک کردند و بر سر کار آوردند. حمایت دولتهایی که قبل از رئیس جمهور شدن جناب بنی صدر، نوای مطلوبیت کسانی چون او را بعنوان رئیس جمهور بودن در گوشش خوانده بودند. بنابر این با تعاریفی که بنی صدر از خائن و سرسپردگی و اتکا به کشورهای خارجی و باز شدن پای آنان مطرح می کند، کاملا روشن است که خائن و متکیان به قدرتهای خارجی تا کنون در کارنامه چه جنایتکارانی بایگانی شده است؟.
گفتم که جالب این است که هر سال همزمان با سالروز 28 مرداد و فرمان حمله خمینی به کردستان، بنی صدر قبل از هر کسی و یا به بهانه موضوعی به نوحه سرای می پردازد. حمله اخیر رژیم به مناطق مرزی و درگیری با پژاک فرصت مناسبی بود تا بنی صدر 28 مرداد 58 را با چنین گفته های پوسیده ای پرده پوشی کند. او بخوبی می داند که در سالروز 28 مرداد، تنها شخصیت شاخص و رانده شده از حکومت که با فرمان خمینی در حمله به کردستان برای افکار عمومی تداعی کننده کشتار مردم کردستان است خود ایشان است. مردم سراسر کشور بویژه مردم کردستان بنی صدر را با جمله معرفش که به ارتش و سپاه اسلام اعلام کرد، ” تا سرکوبی غائله کردستان پوتین ها را از پا در نیاورید” می شناسند. گویا هر سال با نزدیک شدن 28 مرداد و یا به بهانه رویدادی مربوط به کردستان و با همان پرخاشگریهایی که در بارگاه خمینی به ارث برده است جناب بنی صدر دچار عذاب وجدان می شود.
تجزیه و تجزیه طلبی
رژیم سلطنتی شاه و حکومت جمهوری اسلامی بویژه در دوران ریاست جمهوری بنی صدر صدای حق خواهی مردم کردستان را با تجزیه طلب خواندن آنان می داند. برای این جانیان ”خاک پاک میهن ” برای چپاول، دزدی و به جیب زدن هستی جامعه و دسترنج مردم مقدس بوده و هست و پاسخ مردمی که حق زندگی و نفس کشیدن را می خواستند، همیشه با گلوله داده شده است. سالهاست که این حنا دیگر رنگی ندارد. این حق طبیعی و انکار ناپذیر مردم کردستان است که اگر بخواهند می توانند در یک رفراندم آزاد و سالم رای به جدا شدن از ایران بدهند یا اینکه در چهارچوب ایران همچون شهروندان برابر و متساوی الحقوق بمانند. نه بنی صدر و نه خیل اعوان و انصار سلطنت طلب و نه هر جانور اسلامی دیگری نمی تواند مانع از این خواست برحق مردم شود. در بسیاری موارد با فراهم بودن این زمینه که گویا جدا شدن و تشکیل یک کشور مستقل جرمی نابخشودنی است، هر دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی به سرکوب مردم کردستان دست زده اند در مقاطعی و بنا به مقتضای زمان و نیاز نیز، خود طراح پرت کردن تجزیه طلبی بوده اند تا برای سرکوب و کشتار هر چه بیشتر علیه هر گونه حق خواهی دستشان باز تر باشد. اکنون بعد از گذشت بیش از سه دهه از عمر یک حکومت سرکوبگر، جنایتکار اسلامی و حکومتی که جامعه ای را به ورطه نابودی کشانیده است، این ترفندها دیگر کارایی ندارد چرا که شاهد همبستگی و اتحاد مردم در سراسر کشور علیه کلیت نظام اسلامی و سران آن هستیم. جناب بنی صدر اما هنوز در فاز سه دهه قبل می خواهد با سرپوش گذاشتن بر همدستی خود با خمینی و حکومت اسلامی، با عبای دفاع از خاک پاک میهن سهیم بودنش در حمله به کردستان و کشتار مردم را همچون همیشه توجیه نماید و همان اراجیف سالهای رئیس جمهوریش را کماکان دارد نشخار می کند. تلاش دیگر ایشان این است که بلکه بتواند با طرح این سلاح از کار افتاده، مقبولیت خود را نزد جریانات پروغرب و دیگر جریانات مخرب ناسیونالیسم ایرانی اندکی بهبود بخشد بلکه جایی برای خود دست و پا کند. اما انقلاب مردم ایران برای سرنگونی حکومت اسلامی که یکی از نتایج آن محاکمه سران جنایت پیشه اسلامی در دادگاههای بین لمللی است، پرونده جناب بنی صدر را نیز در همدستی و سرکوب مردم کردستان در 28 مرداد سال 58 و دیگر کشتارهای اوایل رئیس جموری ایشان را بازگشایی خواهد کرد.

جمعه

یاران ایران

یاران ایران نام گروهی بود که فعالیت‌های اداری جامعهٔ بهائی را در غیاب محفل روحانی ملی که به دستور نظام جمهوری اسلامی تعطیل شد در ایران هدایت می‌کرد. این گروه جایگزین محفل ملی ایران پس از تعطیلی نظام اداری بهائی و تشکیلات بهائی به دستور حکومت جمهوری اسلامی است. این گروه که در حال حاضر منحل شده است، وظیفهٔ رسیدگی به امور اجتماعی و معنوی جامعهٔ بهائیان ایران را داشت.
بهاییان تأسیسات رسمی روحانیت را مردود می‌داند و بنابراین وظایف اداری که در مذاهب دیگر به طور سنتی در حوزه مسئولیت روحانیون می‌باشند، در بین بهائیان بر عهدهٔ محفل‌های روحانی هستند. محفلهای روحانی به نظارت بر امور داخلی بهائیان و اداره امور مالی ایشان می‌پردازند و به عنوان  کانال ارتباطی میان نهادهای محلی، ملی و بین‌المللی عمل می‌کنند. محفل‌های روحانی محلی همچنین اختیارات لازم را به افراد، کمیته‌ها و گروه‌های ویژه برای انجام خدمات محلی مانند امور آموزشی، انتشارات، ترویج تعالیم بهایی، مشاوره ازدواج و جمع‌آوری اعانات اعطا می‌کنند. به طور خلاصه، محفل‌ها نقش اداره امور جامعه بهایی را بر عهده دارند.
دستور تشکیل محافل توسط بهاءالله در کتاب اقدس داده شده‌است و حداقل تعداد اعضای این جمع را ۹ نفر اعلام می‌کند. اولین محفل روحانی رسمی در تهران و در سال ۱۸۹۷ تحت نظر عبدالبهاء و توسط حاجی آخوند از ایادیان امرالله تشکیل شد. به خاطر آزار و اذیت بهائیان ایران این محفل هم وظیفه محلی و هم ملی را بر عهده گرفت. محفل روحانی بهایی ایران در سال ۱۳۶۲ و پس از انقلاب، توسط نظام جمهوری اسلامی در ایران غیرقانونی اعلام شد و پس از آن جمع جایگزین یاران ایران مسئولیت اداره امور جامعه بهائی را بر عهده گرفت.
تمام مؤسسات انتخابی و انتصابی بهائی در ایران از سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) ممنوع اعلام شد و اکثر اعضای سه محفل روحانی ملی اداره کنندهٔ امور بهائیان به قتل رسیدند. در نبود این محافل یک مجمع موقت با عنوان «یاران ایران» با اطلاع کامل حکومت تشکیل شد که به امور اولیهٔ جامعهٔ سیصدهزار نفره بهائیان ایران رسیدگی کند.
تمام مسئولین حکومتی از سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) تا کنون از وجود این گروه اطلاع داشته‌اند. در حقیقت در تمام این سال‌ها مقامات دولتی منظماً، هرچند غالباً به طور غیررسمی، با اعضای این هیئت در تماس بوده‌اند. جامعه بهائی ادعا می‌کند این که می‌گویند یاران ایران یک گروه غیرقانونی است به کلی بی‌پایه‌است.
آخرین اعضای این گروه که در ایران مسئولیت مدیریت جامعه بهائی را بر عهده داشتند عبارت از:
  1. فریبا کمال‌آبادی
  2. جمال الدین خانجانی
  3. عفیف نعیمی
  4. سعید رضایی
  5. بهروز توکلی
  6. وحید تیزفهم
  7. مهوش ثابت
شش نفر از این افراد در تاریخ ۱۴ می ۲۰۰۸ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷) در منزل خود دستگیر شدند. هفتمین نفر، قبل از اعضای دیگر، و در تاریخ ۵ مارس ۲۰۰۸ (۱۵ اسفند ۱۳۸۶) در مشهد دستگیر شد. هم اکنون، خانم‌ها فریبا کمال‌آبادی و مهوش ثابت در زندان اوین و آقایان نعیمی، خانجانی، توکلی، رضایی و تیرفهم در زندان رجایی شهر کرج به سر می‌برند.
در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ مطابق ۱۴ مه ۲۰۰۸، شش تن از این افراد به نام‌های فریبا کمال‌آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی و وحید تیزفهم در حمله مأمورین امنیتی به منازل‌شان دستگیر و به زندان اوین منتقل شده‌اند. این اتفاق در ادامه دستگیری مهوش ثابت یکی دیگر از یاران ایران در اسفند ماه ۱۳۸۶ صورت گرفت. کمیسیون بین‌المللی آزادی ادیان در ایالت متحده آمریکا این عمل نظام جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرد. آمریکا، کانادا و اتحادیه اروپا این اقدام نظام جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرده و خواستار توقف آزار و اذیت بهائیان در ایران شدند. در تاریخ ۱۱ فوریه ۲۰۰۹ میلادی (۲۳ بهمن ۱۳۸۷) دادسرای امنیت تهران از صدور قرار مجرمیت برای ۷۷ تن از شهروندان بهایی به اتهام: «جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی»، خبر داد. به نظر  می‌رسد این هفت نفر همان یاران ایران باشند.
جامعهٔ جهانی بهائی خبر اتهام هفت زندانی بهائی در ایران به جاسوسی و جرائم دیگر و ارجاع پرونده آنها به دادگاه انقلاب را به شدت نگران کننده خواند و آن را نشانهٔ گامی تازه و خطرناک در آزار بهائیان در این کشور دانست.
خانم شیرین عبادی پرونده وکالت این افراد را بر عهده گرفته‌است که از زمان پذیرفتن وکالت این افراد در معرض انواع اتهامات، تهدید و ارعاب قرار گرفته و تا به حال پرونده این متهمان در اختیار او قرار نگرفته‌است. مضافاً در ماه دسامبر مقامات دولتی دفتر کانون مدافعان حقوق بشر را که خانم عبادی مؤسس آن است تعطیل کردند.
تاکنون هیچ مدرکی علیهٔ آنها ارائه نشده‌است. علاوه بر آن، در تمام مدت حبس به این افراد اجازهٔ ملاقات با وکیل‌شان، خانم شیرین عبادی، داده نشده‌است.
اولین جلسه دادگاه این اشخاص بعد از گذشت حدود ۲۰ ماه، روز سه‌شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۸ برگزار شد. در طی این جلسه هیچ حکمی صادر نشد و ادامه دادرسی به جلسات آینده موکول شد.پس از حدود دو سال و نیم، در مرداد ۱۳۸۹ قاضی محمد مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران برای هر یک از این افراد ۲۰ سال حبس تعیین کرد.
در ادامهٔ محاکمهٔ این افراد اتهاماتی چون «جاسوسی» «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «راه اندازی و گسترش تشکیلات غیرقانونی» «همکاری با رژیم غاصب و اشغالگر قدس»، «مشارکت در جمع‌آوری اسناد طبقه‌بندی شده و ارائه آن به بیگانگان با هدف برهم زدن امنیت کشور»، «تبانی و اجماع با هدف برهم زدن امنیت کشور»، «تبانی و اجماع با هدف اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی ایران»، «مخدوش کردن چهره جمهوری اسلامی ایران» و «افساد فی الارض» به متهمان وارد آمد که به گفتهٔ مهناز پراکند یکی دیگر از وکیل مدافع متهمان، این اتهامات توجیه قانونی نداشت و او در پرونده دلیل و مدرک قانع کننده‌ای نیافته بود. با این وجود اتهامات جاسوسی در مرحله تجدید، در شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی موحد، رد شدند و به دنبال آن مجازات به ۱۰۰ سال کاهش پیدا کرد، اما طبق اظهارات پراکند در نهایت، بدون اطلاع متهمان و وکلای مدافع، حکم دادگاه بدوی ابقا شد. پراکند در این باره اظهار داشت: «به ما گفتند دادستان کل از طریق رئیس قوه قضائیه، در مورد خلاف شرع بودن حکم (تجدید نظر) تقاضای اعاده دادرسی کرده، و حکم دوباره به ۲۰ سال تبدیل شده.» وی همچنین در خصوص اتهاماتی چون اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور اظهار داشت «این‌ها (بهاییان) مراسم عبادی و آئینی دارند. هر ۱۹۹ روز یک بار که ضیافت نامیده می‌شود. دور هم جمع می‌شوند دعا می‌خوانند. چای و قهوه و شیرینی می‌خورند و بعد هم تمام می‌شه می‌ره. این ضیافت‌ها و مهمانی‌هایی که داشتند را اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور تلقی کرده بودند.»