کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367 و تنها چند هفته پس از پایان جنگ هشت ساله انجام گرفت. در این سال خمینی که بنیاد حکومت خویش را در میان روشنفکران ضعیف میدید، طی نامه ای خواستار تشکیل یک هیات سه نفره (معروف به هیات مرگ) برای سرانجام دادن زندانیان سیاسی شد. کار این هیات پرسش سه سوال کلیدی در خصوص عقیده ی سیاسی زندانیان بود. فعالین سیاسی که بر روی موضع خویش پایداری می کردند به چوبه ی دار سپرده و یا روانه ی میدان تیر می شدند
لذا لازم مي باشد كه نفراول اين جنايت را بايد ((روح الله خميني ))معرفي كردكه در نامه معروف ايشان فرموده بود:
كسانى كه در زندانهاى سراسر كشور بر سرموضع نفاق خود پافشارى كرده و مىكنند محارب و محكوم به اعدام مىباشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با راى اكثريت آقايان حجهالاسلام نيرى دامت افاضاته (قاضى شرع) و جناب آقاى اشراقى ) دادستان تهران) و نمايندهاى از وزارت اطلاعات مىباشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همين طور در زندانهاى مراكز استان كشور راى اكثريت آقايان قاضى شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازمالاتباع مىباشد، رحم بر محاربين سادهانديشى است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامى است،اميدوارم با خشم و كينه انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوندمتعال را جلب نمائيد، آقايانى كه تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعى كنند [اشداء على الكفار] باشند. ترديد در مسائل قضائى اسلام انقلابى ناديده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا مىباشد. والسلام.
کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367 و تنها چند هفته پس از پایان جنگ هشت ساله انجام گرفت. در این سال خمینی که بنیاد حکومت خویش را در میان روشنفکران ضعیف میدید، طی نامه ای خواستار تشکیل یک هیات سه نفره (معروف به هیات مرگ) برای سرانجام دادن زندانیان سیاسی شد. کار این هیات پرسش سه سوال کلیدی در خصوص عقیده ی سیاسی زندانیان بود. فعالین سیاسی که بر روی موضع خویش پایداری می کردند به چوبه ی دار سپرده و یا روانه ی میدان تیر می شدند
٢: صادق خلخالي
وی که سابقه دستگیری و زندان در سالهای قبل از انقلاب را داشتهاست و از روزهای نخست انقلاب در کنار خمینی بوده در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ (۱۳ فوریه ۱۹۷۹) با حکم خمینی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب میشود.
در این دوره صدها نفر به حکم خلخالی اعدام شدند که بسیاری از آنان وابستگان به حکومت پهلوی بودند. خلخالی در شب پیروزی انقلاب قصد داشت ۲۴ نفر را اعدام کند که در نهایت پس از موافقت خمینی چهار نفر اعدام شدند: مهدی رحیمی، نعمتالله نصیری، منوچهر خسروداد و رضا ناجی. خمینی به مهدی عراقی دستور داد که برود و نظارت کند تا آن چهار نفر با خانوادههایشان تماس بگیرند و اگر مطالبی دارند بنویسند. اما خلخالی به سرعت از مدرسه علوی به مدرسه رفاه رفت و حاج مهدی عراقی زمانی رسید که اعدام آن چهار نفر صورت گرفته بود. عراقی در خاطراتش مینویسد: «وقتی من رسیدم، خلخالی و تیماش مشغول مذاکره برای نوشتن ادعانامه علیه اعدام شدگان بودند. من بسیار عصبانی شدم و بر سر آنها فریاد زدم که شما چه دینی دارید؟ اول میکشید بعد میخواهید کیفرخواست بنویسید.»
از دیگر محکومین این دادگاهها امیرعباس هویدا نخست وزیر حکومت پهلوی بود. در روز هجده فروردین سال ۵۸، خلخالی با سیزده مأمور فدائی خود وارد زندان قصر تهران شد و تلفنهای آن را قطع کرد تا از اعمال نفوذها جلوگیری کند و به دنبال محاکمهای کوتاه وی را اعدام کرد.
خلخالی در تابستان ۵۸ بعنوان حاکم شرع راهی کردستان شد که با اعتراض دولت موقت نهایتاً منجر به دخالت هیئت حسن نیت گردید. وی سپس برای سرکوب ناآرامیها راهی گنبد شد و حکم اعدام ۹۴ نفر را در آنجا صادر کرد.
بنا به گزارش سازمان عفو بینالملل ۴۳۸ نفر تا اسفند ۱۳۵۸ (طی یکسال) در ایران اعدام شدند.تجاوز جنسی به زندانیان زن و مرد طی بازجویی به منظور گرفتن اعتراف از طرف خلخالی مجاز عنوان شده بود و در این مورد گاهی حتی حامله بودن زن زندانی نیز مانع نمیشد.
خلخالی سپس در سال ۱۳۶۰ سرپرست کمیته مبارزه با مواد مخدر شد و به محاکمه و اعدام کسانی که در قاچاق و توزیع مواد مخدر دست داشتند مبادرت ورزید.
اسامي تعدادي ازدستاندركاران شكنجه گر و سِمَتِ آنها
اسماعیل شوشتری
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، هیأت مرگ
سابقه و پروسه جنایت: اسماعیل شوشتری یکی از اعضای «هیأت مرگ» در قتلعام زندانیان سیاسی در سال67 در تهران بود. او نقش بسیار تعیینکننده در این نسلکشی برعهده داشت. شوشتری بهعنوان رئیس سازمان زندانهای کشور (طی چند سال) مستقیماً مسئول اجرای هزاران اعدام، شکنجه و تجاوز به زندانیان بوده است. او سیاست بهاصطلاح تربیتی زندانها را تدوین کرد. شیوه نگهداری از قبیل بهاصطلاح کارآموزی و در واقع بیگاری از زندانیان در زندانها رواج داد.
سوابق شغلی:
قاضی دادستانی کل انقلاب مرکز 1358 تا 1359
نماینده شیروان در مجلس شورا 1360 تا 1367
رئیس سازمان زندانها و اقدامهای تأمینی و ترتیبی کشور 1367 تا 1368
وزیر دادگستری 1368
حسینعلی نیری
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، حاکم شرع، قاضی، هیأت مرگ
سایر مشخصات: نام پدر وی شیخ هادی است. وی از شاگردان حوزوی گلپایگانی بود، خمینی برای وادار کردن مراجع در برابر جنایت از شاگردان آنها برای اعمال جنایتکارانه استفاده میکرد
سابقه و پروسه جنایت:
حسینعلی نیری متولد ۱۳۳۵، همزمان با پیروزی انقلاب یکی از طلاب مدرسه حقانی بود. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، علی قدوسی دادستان کل رژیم در سال 1359 به توصیه آخوند بهشتی که در آن زمان رئیس شورای عالی قضایی بود، نیّری را وارد دستگاه قضایی! کرد. به این ترتیب نیّری همزمان با ورود لاجوردی بهعنوان دادستان انقلاب اسلامی مرکز، بهعنوان حاکم شرع یکی از شعبات دادگاه! انقلاب اسلامی! وارد اوین شد. هنگام ورود نیّری به اوین ریاست «حکام شرع»! بر عهدهٴ آخوند جنایتکار محمدی گیلانی بود. نیّری از همان ابتدا رابطه بسیار نزدیکی با آخوند جنایتکار گیلانی داشت. گیلانی در سال 1362 به پاس جنایتهایش در کشتار و اعدام بهترین فرزندان خلق و از جمله دو فرزند مجاهدش، ارتقاء درجه یافت و به عضویت شورای نگهبان درآمد! با رفتن گیلانی از اوین آخوند نیّری با فرمان شخص خمینی بهرغم سن کم! بهریاست حکام شرع اوین منصوب و جانشین گیلانی گردید.
بهدلیل کارنامه سراسر جنایت این عنصر پلید خمینی در مرداد 1367 طی حکمی آخوند نیری را به ریاست «هیأت مرگ» منصوب کرد! نیّری از عناصر کلیدی قتلعام1367 بود و نقش جدی در گسترش و بسط جنایت داشت تا جاییکه به اعتراض مستقیم منتظری توجهی نکرده و در پی اعدام بیشتر زندانیان بود. در خاطرات منتظری درباره نیری چنین آمده است: ”اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید، آقای نیری گفت ما تا الآن هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کردهایم، دویست نفر را هم بهعنوان سر موضع از بقیه جدا کردهایم کلک اینها را هم بکنیم، بعد“… وی پس از قتلعام در موضع معاون قضایی دیوان عالی کشور ارتقاء مقام یافت. نیری بهعنوان حاکم شرع و قاضی دادگاههای انقلاب، همواره مسئولیتهای حساس و کلیدی در دادگاهها داشت و طی دو دهه گذشته، دستور اعدام هزاران مخالف و زندانی سیاسی را صادر کرده است.
مرتضی اشراقی
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: دادستان، هیأت مرگ
سایر مشخصات: وی متولد گلپایگان در دانشسرای گلپایگان تحصیل کرد و سپس در رشته حقوق تحصیلات خودش را ادامه داد
سابقه و پروسه جنایت:
مرتضی اشراقی یکی از اعضای هیأت سهنفره مرگ در زندان اوین و گوهردشت بود. در اوایل دهه 1360 دادستان اصفهان شد و در سال1365 به سمت دادستانی تهران رسید. در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال1367 یکی از اعضای هیأت سه نفره مرگ بود، که در حکم خمینی از وی نامبرده شده است. بعد از قتلعام زندانیان سیاسی در سال67 او بههمراه نیری همچنین نماینده وزارت اطلاعات مجاهدانی را که قصد پیوستن به سازمان و خروج از کشور را داشتند در محل کمیته مشترک (ساواک و شهربانی) مستقلاً محاکمه و بعضاً در همان محل اعدام میکردند! از جمله این مجاهدان میتوان از: بهنام مجدآبادی، سیامک طوبایی، حسن افتخارجو، جواد تقوی قهی، غلامرضا پوراقبال، محمود خدابندهلویی نام برد
اشراقی بعد از قتلعام سال67 بهریاست شعبه دیوان عالی کشور رسید .
ابراهیم رئیسی
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، هیأت مرگ
سابقه و پروسه جنایت:
ابراهیم رئیسی جانشین دادستان تهران، عضو تأثیرگذار هیأت مرگ در زندانهای اوین و گوهردشت و مسئول اعدام دهها هزار زندانی سیاسی است. وی رئیس دادگاه انقلاب تهران برای گروههای سیاسی بود. او در دستگیریها، شکنجه و اعدام اعضاء و هواداران گروههای سیاسی بهخصوص مجاهدین بسیار فعال بوده است.
ابراهیم رئیسی از اوایل دهه60 جانشین دادستان تهران بوده و در جریان قتلعام1367 با همین منصب عضو ثابت هیأت مرگ بوده است.
منتظری در خاطرات خود از ابرهیم رئیسی بهعنوان یکی از اعضاء هیأت مرگ یاد کرده و میگوید: ”اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید“.
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران -اوین
حرفه در قتلعام: شکنجهگر
سابقه و پروسه جنایت:
مجتبی حلوایی معاونت انتظامی اوین را برعهده داشت. او از نفرات اصلی اجرا کننده اعدامها ابتدای دهه 60 بود. وی از عناصر فعال باند لاجوردی از همان ابتدای سال 60 میباشد که در دستگیری شکنجه و اعدام هزاران تن از بهترین فرزندان خلق شرکت فعال داشته است. او از نزدیکان لاجوردی در زندان بود. در جریان قتلعام نقش اصلی را در انتخاب زندانیان برای بردن به دادگاه و اعدام داشت و در این زمینه اعمال نفوذ میکرد.
مصطفی پورمحمدی
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران -اوین
حرفه در قتلعام: نماینده وزارت اطلاعات و عضو هیأت 5نفره مرگ
سایرمشخصات: متولد 1338 در شهر قم
مصطفی پورمحمدی در مدرسه حقانی قم تحصیلات حوزوی خود زیر نظر عقب ماندهترین جریانهای ارتجاعی گذراند و اغلب آخوندهای این حوزه جزء جنایتکاران حاکم در ایران شدند. پورمحمدی متاهل و دارای چهار فرزند است.
سابقه و پروسه جنایت:
مصطفی پورمحمدی نمایندهٴ وزارت اطلاعات و یکی از اعضای هیأت مرگ در زندانهای تهران، اوین و گوهردشت بود. وی در سال 1338 در شهرستان قم به دنیا آمد. تحصیلات حوزوی را در قم، مشهد و تهران به پایان رساند. از سال1358 تا 1365 دادستان رسمی دادگاههای انقلاب در استانهای خوزستان، هرمزگان و خراسان بود. او در اوایل دهه 1360 حاکم شرع بندرعباس بود و صدها نفر توسط او به جوخهی اعدام سپرده شدند. سال 1365 بهعنوان دادستان نظامی دادگاههای انقلاب در غرب کشور فعالیت کرد.
از 1366 تا 1369 پورمحمدی بهعنوان مشاور وزارت اطلاعات بهصورت رسمی مشغول به کار شد. و در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67نمایندهٴ وزارت اطلاعات و عضو هیأت 5نفرهٴ مرگ در زندان اوین و گوهردشت بود. منتظری در خاطرات خود از مصطفی پورمحمدی بهعنوان یکی از اعضاء هیأت مرگ یاد کرده بود وی در این باره میگوید: ”اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید“.
پور محمدی سال 1369 در وزارت اطلاعات به سمت جانشین وزیر اطلاعات ارتقا یافت. سال 1370 تا 1378 مسئول امور خارجی وزارت بدنام اطلاعات شد. سال 1381 به ریاست امور سیاسی – اجتماعی دفتر خامنهای منصوب شد. پاسدار احمدینژاد در مرداد 1384 پورمحمدی را وزیر کشور کابینه خود کرد. وی در اردیبهشت 1387 از این پست برکنار شد.
مجید ملاجعفر (مجید قدوسی)
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: شکنجهگر
رد و آدرس: تهران، میدان خراسان، خیابان شهباز، سرآسیاب دولاب، خیابان ری، کوچه آب منگل
سایرمشخصات: وی متولد سال 1337 در سرآسیاب دولاب بوده است
سابقه و پروسه جنایت:
مجید ملا جعفر (معروف به مجید قدوسی) از جنایتکاران زندان اوین در دهه 60 بود. او متولد تهران و ساکن سرآسیاب دولاب بود. ملاجعفر در یک محیط مذهبی سنتی بزرگ شده و به همین دلیل از همان روزهای اول بعد از سرنگونی رژیم شاه از طریق محمد کچویی که یکی از آشنایان محلی او بود؛ پایش به جوخههای اعدام سران رژیم سابق باز شد. به این ترتیب مجید ملاجعفر در همکاری تنگاتنگ با باند حاکم بر زندان اوین یعنی باند مؤتلفه و دارو دستهٴ لاجوردی قرار گرفت.
مجید ملا جعفر در سال 1359 ریاست بندهای 325 و 311 زندان اوین را برعهده داشت، در همان زمان مجاهد قهرمان سیدمحمدرضا سعادتی در این بند زندانی بود. ملاجعفردر سال 1360 رئیس بندهای موسوم به ”آموزشگاه“ اوین شد. وی در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 از عناصر فعال در این جنایت بزرگ بود. به گفته شاهدان او در قتلعام زندانیان سیاسی در زندان اوین نقش تعیینکننده داشته و در بسیاری موارد به هیأت مرگ در این زمینه مشورت میداده است.
محمد مقیسهای (ناصریان)
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: دادیار و جانشین رئیس زندان گوهردشت
رد و آدرس: در سالهای 1370-1375 حوالی میدان امام حسین تهران سکونت داشت
سابقه و پروسه جنایت: در سالهای1360- 1362 بازجوی شعبه 3 اوین بود. در سالهای1365 – 1367 در موضع دادیار زندان گوهردشت منصوب شد. او در این دوران در غیاب رئیس زندان در سال1367 به همراه داوود لشکری اداره زندان گوهردشت را برعهده داشت.
در خلال قتلعام نقش تعیینکننده در انتخاب هیأت مرگ برعهده داشت. بهدلیل کینهتوزی عمیق او نسبت به زندانیان خودش در حلقآویز آنها شرکت میکرد او در راهروی مرگ به زندانیانی که در صف اعدام بودند گفته بود: ”خودم لگد آخر را میزنم ” (منظور هل دادن از روی صندلی زیر چوبهدار) وی همچنین به زندانیان گفته بود: ”برای اینکه سریعتر همه شما را بکشم خودم به پاهایتان آویزان میشوم“ او بود که اسامی اعدامیها را در راهروی مرگ با صدای بلند میخواند و آنها را به حسینیه! برای اجرای حکم اعدام میبرد.
جملاتی از ناصریان در جریان قتلعام خطاب به زندانیان میگفت:
لگد آخر را خودم به سینهات خواهم زد
کاری میکنیم که دیگر نیاز به دارو و درمان نداشته باشید.
بلند شو خبیث، ویزایت صادر شد
وی در راهروی مرگ مرتب این شعار را تکرار میکرد: خمینی عزیزم! بگو تا خون بریزم!
اگر نظر من باشد باید همهی شما را به “درک” واصل میکردیم؛ برای اینکه در این هفت سال مار خورده و افعی شدهاید او در مقابل سؤال بچهها که پرسیده بودند: آخر به چه جرمی میخواهی ما را اعدام کنی؟ خندیده بود و اذعان کرده بود: مگر دوستانتان را که اعدام کردیم، جرمی مرتکب شده بودند؟
آن اوایل که ما شما را دستگیر کردیم، خیلیهایتان هیچکاره بودید. ما به شما حکمهای “کیلویی”، ۱۰، ۱۵، ۲۰ سال دادیم برای اینکه نمیدانستیم فردا چه میشود. هدف ما این بود که شما در زندان بمانید تا ما بتوانیم ضد انقلاب را از بین برده و شما را تعیین تکلیف کنیم.
در سال 1370 در دادستانی تهران خیابان معلم مشغول بهکار شده بود و احتمالاً بهعنوان حاکم شرع رژیم کار میکرد.
علی مبشری
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، قاضی، عضو ثابت هیأت مرگ
سابقه و پروسه جنایت:
مبشری از حکام شرع اصلی و قدیمی در اوین بوده است. او در ابتدای دهه 60 قاضی شعبه سوم بیدادگاه اوین بود. در قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 عضو ثابت این هیأت و جانشین رئیس هیأت حسینعلی نیری بود.
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – زندان اوین و زندان گوهردشت
حرفه در قتلعام: شرکت در کشتار و دارزدن زندانیان
سابقه و پروسه جنایت: اکبر کبیری ارانی با نام مستعار “فکور” یا اکبر کبابی سربازجوی هار و هرزه شعبه بدنام 7 اوین بود. فکور از عوامل اصلی شکنجه و اعدام و تجاوز به زندانیان میباشد.
در سال 1362 – 1363 تحت هیأت اعزامی از تهران، زندانیان استان همدان را در زندان همدان مورد شکنجه و بازجویی قرار داد.
در سال 1364 مدت کوتاهی رئیس زندان گوهردشت بود. از زمستان 1364 تا خرداد 1365 رئیس زندان اوین بود.
وی هرازگاهی با کینه حیوانی و نیت شیطانی به قصد تعدی و تعرض به جسم و جان مجروح “آزاده طبیب” در نیمههای شب وارد سلول انفرادی او میشده…
وی در قتلعام زندانیان سیاسی نقش فعالی داشت و شخصاً در حلقآویز کردن زندانیان شرکت داشته است.
داوود لشکری
استان: کرج
شهر و زندان فعالیت: تهران و کرج -زندانهای اوین و گوهردشت
حرفه در قتلعام: جانشین رئیس زندان گوهردشت و عضو مشورتی هیأت مرگ در این زندان بوده است
سایرمشخصات: در یکی از اسناد موجود داوود لشکری با نام تقی عادلی خوانده و اسم داوود لشکری را با نام مستعار او عنوان کرده است.
سابقه و پروسه جنایت:
قتلعام 67
پاسدار بندهای زندان گوهردشت در سالهای 1361 – 1363
رئیس امنیت داخلی زندان گوهردشت از سال 1364 – 1367
نماینده رئیس زندان و عضو حاضر در هیأت مرگ در جریان قتلعام 1367
جملات داوود لشکری خطاب به زندانیان:
داوود لشگری: ما هرگز به شما حرامزادهها اجازه نمیدهیم به کلاسهای درس نزدیک بشوید
داوود لشگری: وصیت نامهها یادتان نرود، نترسید وصیت کنید!
توضیحات:
داوود لشکری با مجاهد شهید حسین محبوبی، که در جریان قتلعام در زندان گوهردشت حلقآویز شد، ساکن یک محله در غرب تهران بود و یکدیگر را از قبل از انقلاب ضدسلطنتی میشناختند.
محمد سلیمی
استان: همدان
شهر و زندان فعالیت: همدان، کردستان
حرفه در قتلعام: آخوند، حاکم شرع، هیأت مرگ
رد و آدرس: در سالهای 1370-1375 حوالی میدان امام حسین تهران سکونت داشت.
سایرمشخصات: وی متولد 1333 در روستایی از توابع همدان، تحصیلات حوزوی در مدرسه حقانی (منتظریه) قم
سابقه و پروسه جنایت:
یکی از اعضاء هیأت مرگ قتلعام 1367 در زندان همدان و استانهای مرزی. در سال 1384 دادستان دادگاه ویژه روحانیت شد.
آخوند محسنی اژهای، از جمله شکنجهگران و عضو کمیسیون مرگ در دوران قتلعام زندانیان سیاسی بود.
برخی اظهارات آخوند گیلانی: «در کنار دیوار همانجا آنها را گلوله بزنید. بدن مجروح این گونه افراد یاغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند… کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود»
اسدالله لاجوردی و آخوند محمدی گیلانی که حکم اعدام برای دو پسر مجاهد خود داد از اولین دژخیمانی هستند که به اشاره خمینی، احکام شکنجه و اعدام برای جوانان و نوجوانان 13، 14ساله تا پدران و مادران سالخورده و زنان بار دارد صادر کردند.
لاجوردي، سردژخيم پليد اوين،بارها گفته بود:
«تصور نكنيد روزي سازمان خواهد آمد و در سلولها را به روي شما باز خواهد كرد. قبل از چنين اتفاقي همگي شماها مردهايد. براي هر سلولي چند نارنجك در نظر گرفتهايم».
قبل از ذكر اسامي شماري از دستاندركاران و شكنجهگران و عاملان اعدامها در جريان قتلعام ضرورتاً بايستي اشاره كنيم كه اسامي حاضر تنها بخش كوچكي از دستاندركاران و حاضران رويت شده در صحنهها توسط شماري از زندانيان باقيمانده است.
همچنين طبق مدارك وشواهدي كه از همبستگي ملي گرفته شده است مي توان اسامي تعدادي ازدستاندركاران و شكنجهگران در جريان قتلعام
كه توسط همبستگي ملي جمع آوري ونوشته شده است عرض كردازجمله:
اسناد و مدارك قتل عام زندانيان سياسي در سال 67
مسئولان و آمران اصلي قتلعام زندانيان در اوين و گوهردشت
1ـ آخوندجعفرنيري: رئيس دادگاههاي انقلاب اسلامي تهران و رئيس هيئت كميسيون مرگ
2ـ مرتضي اشراقي:دادستان ضدانقلاب تهران، از اعضاي اصلي كميسيون مرگ
3ـ آخوندابراهيمرئيسي: معاون دادستان تهران و از اعضاي اصلي كميسيون مرگ
4ـ آخوند اسماعيل شوشتري: رئيس سازمان زندانها و از اعضاي اصلي كميسيون مرگ وي بهطور مستقيم در تصميمگيري اعدام زندانيان نقش داشت و به پاس اين خدمات،رفسنجاني وي را وزير دادگستري كابينه خود در سال68 نمود و هم اكنون نيز با همين سمت در كابينهٌ خاتمي ميباشد.
5ـ آخوند محمد ريشهري: وزير اطلاعات و از مسئولان و آمران اصلي قتلعام
6ـ حسن حبيبي:وزير دادگستري و از مسئولان و آمران اصلي قتلعام
7ـ محمد موسويخوئينيها: دادستان انقلاب كل كشور، يكي از بالاترين آمران قتلعام، خميني جلاد حكم قتلعام زندانيان سياسي را به همين شخص ابلاغ كرده بود.وي مديرمسئول روزنامهٌٌ سلام بود.
8ـ عباس عبدي:معاون دادستان انقلاب كل كشور، سخنگوي دانشجويان «خط امام» در جريان گروگانگيري ديپلوماتهاي آمريكايي در تهران. وي از سال69 سردبير روزنامهٌٌ سلام و در سال70 سردبير هفتهنامهٌ بهار شد.
9ـ موسي واعظي: از مسئولان وزارت اطلاعات در زندان اوين ـ با نام مستعار زماني (حاجي زماني)، از فعالترين عناصر در قتلعام زندانيان در سال67 بود. وي از مقامات بالاي وزارت اطلاعات ميباشد و از سال68 به بعد با حفظ سمت در وزارت اطلاعات رئيس اوين شد.
10ـ آخوند سيدحسين مرتضوي: رئيس زندان اوين ـ از عوامل اصلي در سركوب شكنجه و اعدام زندانيان تا بعد از قتلعامها، وي كانديداي نمايندگي مجلس از زنجان بود.
11ـ شيخ محمد مغيثهاي: رئيس زندان گوهردشت ـ وي با نام مستعار ناصريان در ابتدا بازجوي سابق شعبه 3 اوين بود. از سال 64 داديار قزلحصار وسپس گوهردشت شد. سال66رئيس زندان گوهردشت بود. وي فعالترين عنصر در قتلعامهاي گوهردشت در سال67 بود. از سال69 بازپرس در دادستاني انقلاب اسلامي( واقع در خيابان معلم) بوده است.
12ـ مبشري: از حكام شرع اصلي و قديمي اوين.در زمان قتل عامها در بعضي از دادگاهها كه بنا به دلايلي نيري نمي توانست شركت كند به جاي او شركت ميكرد.
13 ـ احمد پورمحمدي: از مسئولان اصلي و مهم وزارت اطلاعات رژيم ـ وي از مسئولان اصلي هيأت مرگ بود. پورمحمدي سابقهٌ طولاني در سركوب و شكنجه زندانيان سياسي داشته و از قساوت زيادي برخوردار است.
14ـ محمد شريفزاده: معروف به محمدي، مسئول حفاظت دادستاني و مسئول تيم ضربت در بند209 زندان اوين ـ وي مديركل معاونت امنيت داخلي وزارت اطلاعات كابينهٌ خاتمي، يكي از جانيترين عناصر رژيم آخوندي است كه در قتلعامهاي سال67 مستقيما شركت داشت.
15ـ مجتبيحلوايي: معاونت انتظامي اوين ـ از نفرات اصلياجراكننده اعدامها بود. وي از پاسداران و شكنجه گران قديمي اوين مي باشد كه در كنار لاجوردي جنايات بسياري عليه زندانيان مرتكب شده است.حلوايي سپس مسئول انتظامي و امنيتي زندان شد و در جريان قتلعامها نقش اصلي را در انتخاب زندانيان براي بردن به دادگاه و اعدام داشت.
16ـمحمد توانا: سربازجوي وزارت اطلاعات ـ از زماني كه به كميتهٌ مشترك رفت نامش به «34» تغيير كرد.
17ـ فاتحي: مسئول اطلاعات كرج ـ سر شكنجه گر كرج مستقر در زندان گوهردشت عضو هيأت قتلعام براي متهمين دادستاني كرج كه نقش فعالي در قتلعام زندانيان محكوم كرج داشت.
18 ـ نادري: دادستان وقت كرج. امضاكنندهٌ حكم اعدام كرجيها در قتلعام زندانيان گوهردشت
19ـ مرتضيصالحي: با نام مستعار صبحي از سال61 تا 64 رئيس زندان گوهردشت بود. مبتكر انواع شكنجههاي ضد انساني كه اغلب منجر به مرگ و يا ديوانگي زنداني مي شد. از عوامل اصلي تجاوز به زندانيان زن در گوهر دشت بود. صبحي مدتي بركنار شد ولي در سال 68 دوباره به رياست زندان گوهردشت رسيد. وي از نزديكان لاجوردي ميباشد.
20ـ پيشوا (نام مستعار): سربازجوي شعبهٌ يك اوين ـ از عوامل اصلي شكنجه، اعدام و تجاوز به زندانيان است. پيشوا در ابتدا سربازجوي شعبه يك اوين بود. اما از سال68 رئيس زندان اوين شد. او يكي از كثيفترين بازجوياني است كه داراي پروندههاي متعدد غير اخلاقي ميباشد. پيشوا از نزديكان لاجوردي بود.
21ـ فكور: از بازجويان اصلي شعبهٌ 7اوين. در سال64 مدتي رئيس زندان اوين بود. فكور از عوامل اصلي شكنجه و اعدام و تجاوز به زندانيان ميباشد.
22ـ فروتن: از مسئولان زندان اوين و گوهردشت ـ در سالهاي64 و 65 مدتي رئيس زندانهاي اوين و گوهردشت بود.
23ـ ميثم: از مسئولان زندان اوين ـ وي مدتي مسئول زندان عادل آباد شيرازبود. از سال63 تا 65 مسئول زندان قزلحصار شد، در اواخر سال 65 به رياست زندان اوين رسيد. وي از عوامل سركوب و شكنجه در تهران و شيراز بوده است.
24ـ اسلامي:سربازجو شعبهٌ7 اوين ـ از شكنجه گران اصلي اوين، مسئول شكنجه، كشتار و تجاوز به زندانيان بود. زندانيان زيادي را در زير شكنجه به قتل رسانده است.
25ـراوندي: از حكام شرع دادگاههاي اوين ـ وي از عناصر اصلي در دادن احكام اعدام و شكنجه زندانيان بود.
26ـ حسين زاده: مدير داخلي زندان اوين ـ وي از عناصر مرتجع در زمان شاه و از همان سالها جزو دارودستهٌ لاجوردي بود. ازسال60 مدير داخلي زندان شد و از عناصر فعال در جريان قتلعامها در اوين بود.
27ـ سيد مجيدضيايي: داديار زندان اوين ـ از بازجويان قديمي اوين و ازعاملين شكنجه و اعدام و تجاوز مي باشد. او در زمان قتلعامها داديار زندان بود و بعد از قتلعام دوباره بازجو شد. سيد مجيد مسئول بازجويي ازكساني است كه در ارتباط با سازمان دستگير ميشوند. هم چنين مديريت ساختمان دادستاني در قسمت آسايشگاه اوين را داشت. وي بازجوي مجاهد شهيد مهرداد كلاني، هنگامي كه به خاطر ديدار با گاليندوپل دستگير شد، بوده است. مهرداد در نامه اش به كاپيتورن به او اشاره كرده است.
28ـ جوهري فرد: از مسئولان زندان ـ با نام مستعار مهدوي. او تا آخر سال64 رياست زندانهاي دادستاني در تهران را به عهده داشت وي از تجار بازار مي باشد و از نزديكان لاجوردي ميباشد. از سال68 رئيس زندان قصر بود.
29ـ محمد خاموشي: از مسئولان سركوب و شكنجه. وي در گذشته مسئول واحد يك زندان قزل حصار و معاون زندان بود. در همان زمان مسئوليت «قبر»هاي قزلحصار را به عهده داشت. افراد زيادي در آن جا به ناراحتيهاي رواني دچارشدند. وي بعدا از مسئولان گمرك مهر آباد شد.
30ـ مجيد قدوسي: از مسئولان سركوب و شكنجه. از پاسداران قديمي اوين واز عوامل شكنجه و اعدام و تجاوز به زندانيان مي باشد. وي از سال63 تا 65 مسئول آموزشگاه اوين بود و سپس حكم دادياري گرفت. مجيد قدوسي مدتي مسئول گرفتن مصاحبه از زندانيان بود. او در سال68 مسئوليت استاديوم آزادي را بعد ازشورش مردم دراين استاديوم به عهده گرفت.
اسامي برخي پاسداران و شكنجهگران و دستاندركاران قتلعام درزندان اوين
31ـ قاسم كبيري:معاون رئيس زندان اوين ـ وي از پاسداران قديمي اوين، مدتي معاونت آموزشگاه و مدتي نيز در بند 325قديم مشغول به كار بود. در سال67 وي معاون رئيس زندان اوين بود. قاسم كبيري از جمله در سال 71 يك زنداني عادي را زير ضربات مشت و لگد خود كشت.
32ـ ابراهيمي: رئيس كارگاه اوين
33ـ حاج مهدي:مسئول آموزشگاه اوين ـ وي از مسئولان سركوب و ضرب وشتم زندانيان بود. وي از سال60 نقش مستقيمي در سركوب و شكنجه زندانيان داشت.حاج مهدي همچنين در مراسم حج سال66 كه منجر به كشته شدن صدها نفر در مكه شد نقش مستقيمي داشت و از عناصر تحريك كننده به وجود آمدن آن فاجعه بود.
34ـ حميد كريمي:از پاسداران قديمي اوين، مدتي در آنجا بازجويان را در شكنجه زندانيان ياري مي كرد. در سال 61 معاونت آموزشگاه اوين را عهده داشت. در سال68 مسئول ورزش در اوين شد و با حفظ سمت مسئول استاديوم امجديه نيز بود.
35ـ قاسمي: معاون آموزشگاه در زندان اوين ـ وي معروف به مهندس بود.
36ـ محمد صادقي: از مديران زندان اوين ـ معاون آموزشگاه اوين تا سال65 و بعد از آن در مديريت اوين نقش فعال داشت.
37ـ رحيمي: پاسدار زن، مسئول كل بندهاي زنان زندان اوين ـ وي نظردهنده در مورد اعدامهاي اوين بود.رحيمي يك پاسدار زن 45 ساله در بند زنان اوين بود. او به دليل خوشخدمتيهايش از پاسداري درسالن ملاقات ارتقاء پيدا كرد و مسئول كل بندهاي زنان شد. در كنار او پاسداران ديگري چون فاطمه جباري، نجفي، محمدي، نظري، عليان و زينتي بودند كه در برخورد تند و كينه يي كردن مثل رحيمي بودند.
38ـ مجيد فرلنگ: بازجوي شكنجهگر زندان اوين بند خواهران
39ـ اكبري:پاسدار زن، مسئول آسايشگاه بند انفرادي بند زنان ـ وي نظردهنده در مورد اعدامهاي اوين بود
40ـ حاج كربلايي: مسئول ملاقات زندان اوين ـ وي يكي از نزديكان لاجوردي بود. وي از تجار بازار و از شركاي كارگاه اوين است. در آن جا در ازاي مزد بسيار ناچيزي به زندانيان كار بسياري از آنان ميكشيدند و از اين طريق پولهاي هنگفتي به جيب ميزدند. وي فشارهاي زيادي بر خانواده هاي زندانيان سياسي و حتي عادي مي آورد.
41ـ حاج ناصر: مسئول بندها و انتقال زندانيان.
42ـ حسني: داديار و از شكنجهگران اوين.
43ـ حداد: داديار زندان و از شكنجه گران و عوامل سركوب در اوين.
44ـ حاج شيريني: از مسئولان كارگاه اوين.
45ـ ناصر آقايي: از مسئولان كارگاه اوين.
46ـ حاج مراد: از مسئولان كارگاه اوين.
47ـعباس تيموري: از مسئولان كارگاه اوين.
48ـ عباس شيرازي: از گروه ضربت دادسراي انقلاب ـ از عوامل اصلي اجراكننده اعدامها
49ـ عباس فتوت: از پاسداران قديمي اوين كه بعدها افسر نگهبان شد. وي نقش فعالي در قتلعام زندانيان در سال67 داشت.
50ـ عباس خزايي: از پاسداران اوين. وي از جمله پاسداران شقاوتپيشه در سركوب و شكنجه زندانيان بود و در جريان قتلعامها نقش فعالي را داشت.
51ـ رمضاني: از پاسداران قديمي اوين در قسمت آموزشگاه. وي نقش فعالي در سركوب زندانيان داشت و در قتلعام زندانيان در سال67 نيز فعال بود.
52ـ مجيدسرلك: از پاسداران قديمي اوين، مدتي در ميدان تير زندان به زدن تير خلاص و حمل جنازه اشتغال داشت. وي معتاد به مواد مخدر است.
53ـ شريفي منش: از پاسداران فعال اوين و عامل اجرايي اعدامها.
54ـ زرينگل: از پاسداران فعال اوين و عامل اجرايي اعدامها از بند209 زندان اوين كه متعلق به وزارت اطلاعات بود.
55ـ محمد اللهبخشي: از پاسداران فعال اوين و عامل اجرايي اعدامها.
56ـ محمود:از پاسداران فعال اوين و عامل اجرايي اعدامها.
57ـ حمزه لاوندي: از پاسداران فعال اوين و عامل اجرايي اعدامها.
58ـ جهانگير اسماعيلي: از پاسداران اوين و از عوامل فعال در جريان قتلعام.
59ـ محمد الهي: از پاسداران اوين كه در بسياري از اعدامهاي قتلعام حضور داشت.
60ـ پاسدار هاشم ايلخاني: از پاسداران با سابقهٌ اوين است.
61ـ پاسدار موسوي: از پاسداران قديمي و از عوامل سركوب زندانيان دراوين در قسمت آسايشگاه.
62ـ صابري: يكي از پاسدارن زن اوين و كسي كه زندانيان را شلاق ميزد.
63ـحاج رضايي: از پاسداران فعال اوين.
64ـ حاج امجد: از پاسداران فعال اوين.
65ـ علي رضواني (جيحوني): از بند 209 زندان اوين ـ از عوامل اصلي اجراكننده اعدامها
66ـ عباس خضرائي: پاسدار در آموزشگاه اوين و عوامل اجرايي قتلعام
67ـ عطاء فروغي: مسئول بهداري زندان اوين ـ اجساد زندانيان قتلعام شده را معاينه و شهادت آنها را تأييد ميكرد
68ـ دكتر ميرزايي: مسئول دفتر لاجوردي ـ اجساد زندانيان قتلعام شده را معاينه و شهادت آنها را تأييد ميكرد
69ـ سيد عباس ابطحي: رانندهٌ نيري حاكم شرع اوين و از عوامل اصلي شكنجه و اعدام و تجاوز.وي معروف به سيد، سابقاً پاسدار محافظ لاجوردي بود. او خواهرش را صيغهٌ لاجوردي كرده بود تا هرچه بيشتر به وي نزديك بشود.
اسامي برخي شكنجهگران و پاسداران و دستاندركاران قتل عام در گوهردشت
70ـ عرب: داديار ناظر زندان گوهردشت
71ـ داوود لشكري: مسؤل انتظامي و امنيتي گوهردشت ـ وي مدتي نيزسرپرست زندان بود. از شكنجه گران اصلي گوهردشت كه در جريان قتلعامها نقش فعال و مهمي را داشت.
72ـ حميد عباسي: وي از پاسداران سالن6 اوين بود كه نقش اساسي در سركوب زندانيان داشت. به همين خاطر ارتقا يافته و داديار اوين شد. وي يكي از عناصر فعال در قتلعامها در گوهر دشت بود.از سال68 نيز دوباره داديار اوين شده است.
73ـ مجيد تبريزي: معروف به مجيد لره پاسدار گوهردشت بود در اثر خوشخدمتيهايش در سركوب و شكنجه زندانيان به مديريت داخلي زندان ارتقاء يافت و در سال 66به آسايشگاه اوين انتقال يافت.
74ـ خاكي: مسئول ملاقات گوهردشت، مسئول بسيار فعال صحنهٌ اعدام در جريان قتلعامها.
75ـ بيات: مسئول بهداري گوهردشت ـ ازعناصر فعال در قتلعامها بود. در اعدام مجاهد شهيد ناصر منصوري كه دچار قطع نخاع شده بود، نقش فعال داشت و او را به همراه چند پاسدار از بهداري با برانكارد به محل اعدام بردند.
76ـ مرتضي رؤيايي (فرج): از پاسداران قديمي گوهر دشت كه به سمت افسر نگهباني ارتقاء يافت از عناصر اصلي در قتلعام زندانيان در گوهردشت بود.
77ـ علي جاسم: پاسدار گوهر دشت از عوامل اصلي در قتلعامها درگوهردشت. او به سمت افسر نگهباني ارتقاء يافت.
78ـ عادل: مسئول فروشگاه در زندان گوهردشت. مسئول بردن زندانيان به محل اعدام در جريان قتلعامها بود.
79 ـ مصيبسرلك: از پاسداران فعال در جريان قتلعام زندانيان گوهردشت
80ـحاج خاني: از پاسداران گوهردشت و از عوامل فعال در جريان قتلعام.
81ـ غلامي: از پاسداران گوهردشت و از عوامل فعال در جريان قتلعام.
82ـ جواد: معروف به شش انگشتي، از شكنجه گران قديمي زندان گوهردشت كه در زمان قتلعامها كارهاي حقوقي قبل از اعدام را انجام مي داد.
83ـ عباس كولي وند: از پاسداران قديمي اوين و گوهر دشت، در زمان قتلعامها نقش فعالي داشت.
84 ـ شيرازي: از پاسداران فعال گوهردشت و عامل اجرايي حكم اعدامها
85ـ داوود: از پاسداران فعال گوهردشت.
86ـ رضا:از پاسداران فعال گوهر دشت.
87ـ محمد: معروف به «گير محمد» از پاسداران فعال در گوهر دشت.
88 ـ ابوالفضل: ازپاسداران فعال گوهردشت.
مختصري درباره سران ديگر نظام جمهوري اسلامي ايران
علاوه بر مزدوراني كه مستقيما در قتلعام سال67 دست داشتند،گزارشهاي زيادي از زندانيان در دست است كه مقامهاي رژيم در سالهاي قبل و بعد آن نيز شخصا درشكنجهٌ زندانيان دست داشتهاند. گزارشهاي متعدد حاكي از شركت مستقيم هادي غفاري نمايندهٌ اسبق مجلس ارتجاع در شكنجه و بهخصوص تجاوز به زنان زنداني ميباشد.
زندانيان متعددي در بيان مشاهدات خود به هادي خامنهاي (برادرخامنهاي و نمايندهٌ مجلس و صاحب روزنامهٌ جهان اسلام) و مجيد قدوسي فرزند دادستان اسبق كل انقلاب رژيم اشاره ميكنند.
درميان گزارشهاي اسامي بسياري از مقامهاي جمهوري اسلامي ، حتي اعضاي كابينهٌ محمد خاتمي رئيس جمهور پيشين مشاهده ميشود.
به تعدادي از آنان اشاره ميكنيم :
1- محمد داوودآبادي با نام مستعار محمد مهرآئين: نايب رئيس كميته ملي المپيك، رئيس فدراسيون ورزشهاي رزمي، رئيس فدراسيون جودو و رئيس فدراسيون جانبازان و معلولين، مسئول لجستيك وزارت سپاه. او مسئول شعبهٌ 7اوين و از شكنجهگران اصلي آن جا بود. لاجوردي چندين بار گفته بود كه وي ستون دادستاني ميباشد.
2- فاضل: عضو هيأت علمي دانشگاه ملي (بهشتي). سربازجوي شعبهٌ 7اوين مسئول شكنجهٌ افراد تيمهاي عملياتي، بازجوي منيره رجوي و همسرش.هم چنان كه ملاحظه ميكنيد در ميان اين عده از امام جمعه گرفته تا وزير و وكيل و استاندار و رئيس آموزش و پرورش و نايب رئيس كميتهٌ المپيك و عضو هيأت به اصطلاح علمي دانشگاه ديده ميشود. يعني در سيســـتم خمـــيني شــــرط اول قدم اثبـــات وفــاداري به او، شليك بر مغــــز و قلب مجاهدين است. و صد البته كه اين تعداد فقط نمونههايي از اين دستگاه جهنمي شقاوت و سفاكي است
3 ـ آخوند اسماعيل شوشتري، وزير دادگستري رفسنجاني و خاتمي
4- مهاجراني، معاون پارلماني رفسنجاني، وزير ارشاد و سخنگوي دولت خاتمي
5 ـ شمخاني، قائم مقام سپاه و وزير دفاع دولت خاتمي
6 ـ احمد توكلي، وزير سابق كار
7 ـ ابوالقاسم سرحديزاده، وزير سابق كار
8 – جواد منصوري، معاون سابق وزارت خارجه
9 ـ حسين شهاب الدين، معاون سابق وزارت نفت
10- فخرالدين حجازي، نمايندهٌ سابق مجلس
11ـ پاسدار سيف اللهي، فرمانده سابق نيروي انتظامي
12-ـآخوند قرائتي، رئيس سازمان مبارزه با بيسوادي
13 ـ آخوند ابوالحسن شيرازي، امام جمعهٌ مشهد
14 ـ يكتا، نمايندهٌ وقت خميني در صومعه سرا
15 ـ صفري، فرمانده وقت سپاه در منطقه جنوب
16- آخوند واعظ طبسي، نمايندهٌ خميني و خامنهاي در مشهد
17 ـ رحماني، استاندار وقت باختران
18- شادنوش، استاندار وقت چهارمحال بختياري
19 ـ شيخ عطار، استاندار سابق آذربايجان غربي
20 ـ بهزادي، رئيس آموزش و پرورش وقت استان گيلان
21 ـ حسين شريعتمداري: سرپرست روزنامهٌ كيهان و نمايندهٌ خامنه اي در اين مؤسسه. ازمسئولان زندان قزلحصار در سال64.