مشارکت زنان ایرانی در جنبشهای سیاسی و اجتماعی، تاریخ طولانی دارد که به قرنها پیش برمیگردد. مبارزه زنان به همراه مردان علیه دیکتاتوری و مداخله خارجیان طی نهضت تنباکو (۱۲۶۸ خورشیدی - ۱۳۰۷ قمری)، نشانگر حضور زنان در صحنه اجتماعی و سیاسی میباشد. طی انقلاب مشروطه نیز جنبش زنان به طور سازماندهیشدهای به مبارزات خویش ادامه داد که بالا رفتن آگاهی سیاسی و سواد میان زنان از طریق تأسیس مدارس، انجمنها و نشریات زنان، از جمله دستاوردهای جنبش در آن زمان بود.
پس از آنکه رژیم پهلوی در سال ۱۳۰۴ خورشیدی به قدرت رسید، تلاش زیادی برای مدرنیزه کردن ایران نمود که از جمله مهمترین این تلاشها، ایجاد نظام آموزشی نوین، افزایش سطح سواد و مشارکت زنان در عرصه عمومی بود. در دوران پهلوی، حقوق زنان در زمینههای مختلف، از مشارکت سیاسی تا حقوق خانواده گسترش یافت. در سال ۱۳۴۱، حق رای به زنان اعطا گردید. در سال ۱۳۴۶ نیز با تصویب قانون حمایت خانواده، تحول بزرگی در قانون خانواده به وقوع پیوست که در منطقه خاورمیانه بیسابقه بود و طی اصلاحات سال ۱۳۵۴ نیز بار دیگر حقوق زنان در خانواده ارتقا یافت. در اموری چون طلاق، حضانت کودکان و تعدد زوجات که تا پیش از این، مردان اختیار مطلق داشتند، دادگاهها صلاحیت پیدا کرده و اختیار مردان محدود گردید. همچنین سن ازدواج دختران از ۹ سالگی به ۱۸ و سن ازدواج پسران از ۱۵ سالگی به ۲۰ سال افزایش یافت. علاوه بر حضور در صحنه اجتماعی، زنان مشارکت سیاسی بالایی نیز در حکومت داشتند، طوری که زنان توانستند ۲۴ صندلی در پارلمان را از آن خود کنند و در پستهای دیگر حکومتی به عنوان شهردار، سفیر، معاون وزیر و اعضای شورای شهر... ایفای نقش نمایند.
اما پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، تمامی این دستاوردها یک شبه از دست رفت و وضعیت حقوقی زنان دچار پسرفت شد. بسیاری از مواد قانون حمایت خانواده در عمل ملغی گردید، حجاب اجباری شد و تفکیک جنسیتی در بسیاری از مراکز عمومی اعمال گردید، طوری که طی ۴ سال پس از انقلاب، تفکیک جنسیتی در مدارس ابتدایی و راهنمایی نیز اعمال شد. همچنین حجاب اجباری به صورت قانون درآمد، طوری که تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی، مجازات حبس و جزای نقدی را برای بیحجابی پیشبینی کرد. به علاوه طبق قانون مجازات اسلامی، دیه زنان نصف مردان شد. در ارتباط با تصویب چنین قوانینی، شیرین عبادی اعتقاد دارد: این قوانین ما را به ۱۴۰۰ سال پیش برگرداند، زمانی که سنگسار زنان برای زنا و قطع عضو برای سرقت، مجازاتهای مناسبی به حساب میآمدند.
طی سالهای اول پس از انقلاب، زنان آزادیخواه، تظاهراتهایی را علیه حجاب اجباری و تفکیک جنسیتی برگزار کردند و همیشه قوانین تبعیضآمیز را مورد نقد قرار میدادند. اما در این دوران به دلیل سرکوب شدید حکومتی، جنبش زنان فاقد نظم سازماندهیشده بود. بسیاری از زنان، علیرغم میل باطنی خود مجبور به سکوت گشته و گروههای چپ نیز زنان را به عقبنشینی از خواستههای خود برای رسیدن به اهداف بزرگتر فرا میخواندند. در نتیجه بسیاری از زنان تحصیلکرده به انزوا کشیده شده بودند تا اینکه در سال ۱۳۸۵، با آغاز کمپین یک میلیون امضا، حرکت زنان برای اولین بار به صورت منسجم درآمد. ۳ سال قبل از شروع کمپین، تلاش زنان در سطح بینالمللی مطرح شد. پس از آنکه در سال ۱۳۸۲، جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی تعلق گرفت، فمینیستهای ایرانی، جلساتی را در خصوص حقوق زنان برگزار کردند که در نهایت منجر به برگزاری تظاهراتی مقابل دانشگاه تهران، در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ گردید. این تظاهرات توانست بیش از ۶۰۰ فعال از زن و مرد را دور یکدیگر جمع کند. یک سال بعد در چنین تاریخی، تظاهرات دیگری در میدان هفتم تیر تهران برگزار گردید که توانست حمایت بسیاری از فعالان حقوق بشر داخل و خارج، از جمله عفو بینالملل را به خود جلب کند. تظاهرکنندگان «خواستاراصلاح قوانین، به خصوص قوانین تبعیضآمیز خانواده بودند.» در این حرکت، فعالان جنبش زنان دست به ابتکار زده و جزوه «تاثیر قوانین بر زندگی زنان» را در تهران پخش کردند. علیرغم مسالمتآمیز بودن تظاهرات، نیروهای امنیتی با باتوم و گاز اشکآور به شرکتکنندگان حمله کرده و ۷۰ نفر را دستگیر کردند. در خصوص این تظاهرات، یکی از مؤسسان کمپین چنین میگوید: «ما اصلا تصورش را نمیکردیم که با چنین مقاومتی روبهرو شویم... خواستههای ما کاملا ابتداییبود.»
دو ماه بعد یعنی در تاریخ ۵ شهریور ۱۳۸۵، ۵۴ نفر از فعالان جنبش زنان، پشت درهای بسته مؤسسه خیریه رعد، کمپین یک میلیون امضا را آغاز نمودند. در واقع کمپین، آغاز حرکتی منسجم بود در اعتراض به قوانین تبعیضآمیز علیه زنان، از طریق آموزش و بالا بردن آگاهیعمومی نسبت به وضعیت حقوقی زنان، جمعآوری امضا و فشار بر قانونگذاران برای تغییر این قوانین.
اهداف و مقاصد
هدف اولیه کمپین، لغو قوانین تبعیضآمیز علیه زنان در ایران میباشد و در نهایت تغییر هنجارهای فرهنگی و اجتماعی تبعیضآمیز در جامعه. از آنجا که رهبران کمپین میدانستند جنبش زنان نیاز به حمایت عموم مردم در مقابله با دولت دارد، آنها تصمیم به جمعآوری یک میلیون امضا نمودند. جمعآوری امضا وسیلهای بود برای ایجاد همکاری میان بخشهای مختلف جامعه. کمپین در صدد ایجاد تغییر از پایین به بالا بود که برای رسیدن به این مقصود، دو راه را مد نظر داشت، یکی آموزش عمومی و دیگری ارتقا گفتگو میان گروههای مختلف جامعه. جمعآوری امضا راهی بود برای ایجاد ارتباط قوی میان مردم عادی و روشنفکران جامعه. از میان چنین همکاری، جنبش، نیازهای زنان را شناسایی کرده و صدای آنها را به گوش جهانیان میرساند.
تنها ظرف یک سال، کمپین در سراسر کشور گسترش یافت و علاوه بر تهران، شهرهایی چون تبریز، اصفهان، همدان، گرگان، زنجان، کرج، یزد و کرمانشاه از جنبش حمایت کردند که این امر بیانکننده این واقعیت است که خواسته تغییر قانون، تنها منحصر به گروه کوچکی از جامعه نیست. علیرغم اینکه دولت بسیار تلاش نمود تا فعالیتهای جنبش زنان را محدود کند و نوشتههای فعالین را سانسور نماید، اعضای کمپین به خوبی توانستند آگاهیعمومی را نسبت به حقوق زنان افزایش و اندیشه برابری اجتماعی را در جامعه ارتقا دهند، طوری که خواسته برابری جنسیتی به طور عمومی در جامعه مطرح گردید. یکی از مهمترین دستاوردهای کمپین، اصلاح قانون ارث در سال ۱۳۸۷ بود که طبق آن زنان میتوانند از قیمت زمین نیز ارث ببرند، چیزی که طبق قانون مدنی ۱۳۰۷، از آن بیبهره بودند. همچنین درخرداد ۱۳۸۷، مقررات مربوط به دیه، دستخوش اصلاحاتی شد، بدین ترتیب که در تصادفات تحت پوشش بیمه، دیه زن و مرد برابر گردید. همچنین، در نتیجه اعتراضات وارد بر لایحه حمایت خانواده که توسط دولت احمدینژاد در سال ۱۳۸۶ پیشنهاد شده بود، سرانجام مجلس در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۸۷، مواد ۲۳ و ۲۵ لایحه را حذف نمود. ماده ۲۳ لایحه تعدد زوجات را بدون رضایت زن اول برای مردان مجاز میدانست. طبق ماده ۲۵ نیز زن موظف بود در بدو ازدواج، مالیات مهریه خود را بپردازد.
یکی از مهمترین فعالیتهای کمپین، گفتگوی رودررو با زنان در خانهها و مکانهای عمومی است. کمیته آموزش کمپین، مسائل حقوقی مورد توجه کمپین، روشهای برقراری ارتباط با مردم و جمعآوری امضا را به فعالین آموزش میدهد. این دورههای آموزشی، فعالین حقوق زنان را آماده میکند تا بتوانند این آموزهها را به دیگران انتقال دهند. این رویکرد آموزشی موجب پیوند کمپین و جنبش دانشجویی گردیده تا پیام برابریخواهی را در کل نظام آموزشی گسترش دهد.
جزوات کمپین، مسائل حقوقی مورد توجه کمپین را مورد بحث قرار میدهند که عبارتند از: حق ازدواج، طلاق، حضانت، برابری در روابط خانوادگی، اعطاء تابعیت به فرزند، دیه، ارث، شهادت، دسترسی به پستهای بالای مدیریتی، سن مسئولت کیفری، قتلهای ناموسی، سنگسار و حجاب اجباری.
پس از جمعآوری یک میلیون امضا، کمپین خواسته اعتراضی خود مبنی بر تغییر قوانین تبعیضآمیز را همراه با امضاها تقدیم مجلس میکند و همانطور که در بالا اشاره شد، در مواردی مذاکرات فعالین کمپین با نمایندگان به نتایج مثبتی رسیده است. کمپین همچنان به جمعآوری امضا ادامه میدهد و جهت نشان دادن حمایت گسترده مردمی، امضاهای آنلاین نیز پذیرفته میشوند، هرچند که در سطح رسمی مورد استفاده قرار نخواهند گرفت.
رهبری
کمپین یک میلیون امضا، ابتدا با حضور ۵۴ نفر بنیان نهاده شد. حقوقدانانی چون شیرین عبادی به همراه فعالان برجسته حقوق زنان و روزنامهنگارانی چون نوشین احمدی خراسانی، نرگس محمدي، پروین اردلان، ژیلا بنییعقوب، فریبا داودی مهاجر و بهاره هدایت در میان این افراد بودند. همچنین هنرمندان مشهوری همچون تهمینه میلانی، پوران درخشنده، رخشان بنیاعتماد و سیمین بهبهانی نیز حمایت خود را از کمپین اعلام کردند.
علیرغم حضور چهرههای شاخص، کمپین به صورت کاملا مردمی اداره میشود، بدین صورت که سعی میشود از مدل رهبری سنتی سلسله مراتبی اجتناب شود چرا که به عقیده فعالان کمپین، چنین سیستمی نمیتواند اجازه مشارکت عمومی را برای افراد عادی جامعه به خصوص جوانان و زنان کمدرآمد فراهم آورد.
با توجه به حمایت گسترده از کمپین و پیوستن گروه وسیعی از مردم، کمپین تصمیم گرفت تا به اعضا درجهای از خودمختاری اعطا کند، چرا که به عقیده نوشین احمدی خراسانی، راههای زیادی برای رسیدن به هدف مشترک وجود دارد. کمپین از اعضا میخواهد تنها بر اصول اساسی کمپن پایبند باشند تا از پراکندگی اعضا جلوگیری شود. به عقیده کمپین، یک فرمول مشخص برای برقراری ارتباط با گروههای مختلف وجود ندارد و تنها اصول اولیه کمپین باید مورد احترام قرار گیرد. تنوع در مخاطبین، مستلزم تنوع در راههای برقراری ارتباط با مخاطبین میباشد. بیانیه کمپین، جزوه حقوقی تاثیر قوانین بر زندگی زنان و کلیات طرح یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز، سه سند اصلی هستند که تمامی فعالیتها میبایست بر مبنای آنها باشد و اعضا میتوانند از این اصول به طریق خویش پیروی کنند، به طور مثال از طریق روزنامهنگاری یا فعالیتهای هنری. همانطور که یکی از اعضای کمپین میگوید: «باید در هر شهری با توجه به پتانسیل شهر و توان کنشگران آن، به گسترش برابری زنان و مردان همت کرد... در واقع در هر کجا که بخواهیم کمپین را بکاریم، باید با توجه به شرایط جغرافیایی و اجتماعی آنجا عمل کنیم تا به بار بنشیند. به همین دلیل باید با کنشگران بومی آنجا رفت و آمد داشته باشیم، آنها در سایتهای کمپین بنویسند و... من فکر میکنم اگر کمپین در شهرهای بزرگی مثل تبریز، رشت و اصفهان موفق بوده به دلیل وجود کنشگران خوب در آن شهرها است.»
کلیه افراد، چه در داخل و چه خارج از کشور میتوانند به کمپین بپیوندند. کمپین هماکنون در ۲۰ شهر ایران و ۱۰ کشور دیگر فعال است. جهت راهاندازی کمپین در یک شهر، میبایست با کمیته شهرها هماهنگی به عمل آید. کمپین، استقلال کمیتهها و گروههای محلی را مورد توجه خاص قرار میدهد. گروههای کوچک میتوانند خود در تصمیمگیری مشارکت داشته و در چنین شرایطی در واقع مردم و گروهها مسئول فعالیتهای خود میباشند به صورتی که کسی نمیتواند حوزه مشخصی را به صورت انحصاری برای خود دربیاورد.
فضای مدنی
طبق گزارش خانه آزادی، از سال ۱۳۵۷، حاکمان مذهبی در ایران، آرمانهای دموکراتیک مردم ایران را با شدت تمام سرکوب کردهاند. رهبر جمهوری اسلامی که طبق قانون اساسی بالاترین مقام کشور است، کنترل نیروهای امنیتی را به طور کامل در دست دارد. در سال ۱۹۹۳، مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی قطعنامهای نگرانی خود را نسبت به آمار بالای اعدامها، شکنجه، عدم اجرای عدالت، عدم حاکمیت قانون، رفتار تبعیضآمیز با شهروندان، محدودیتهای وارده بر آزادی بیان، فکر، عقیده و مطبوعات، ابراز کرد.
مطابق گزارش خانه آزادی، پس از آنکه محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۴، به ریاست جمهوری رسید، حقوق سیاسی و آزادیهای فردی در وضعیت بسیار اسفناکی قرار گرفت و جامعه مدنی بیش از پیش منزوی گردید. در خرداد ۱۳۸۸ نیز علیرغم اتهامات مربوط به تقلب انتخاباتی، محمود احمدینژاد بار دیگر قدرت را دست گرفت و واکنشهای اعتراضی مردم نسبت به تقلب انتخاباتی با سرکوب شدید مواجه گردید. آمار بالای کشتهشدگان و زندانیان، شکنجه و فقدان آزادی بیان، از جمله نتایج خرداد ۸۸ بود.
در چنین وضعیت خفقانآوری، کمپین یک میلیون امضا از دید حکومت، تهدیدی است برای امنیت ملیکشور. از ابتدای فعالیت کمپین، حکومت، محدودیتهای شدیدی بر فعالیتهای آن وارد کرد، طوری که نیروهای امنیتی مانع برگزاری مراسم افتتاحیه کمپین در موسسه رعد شدند. از آن تاریخ به بعد، حکومت از شیوههای مختلف برای سرکوب کمپین استفاده کرده است. نیروهای امنیتی مانع برگزاری جلسات عمومی کمپین میشدند به طوری که اعضا مجبور بودند این جلسات را در خانههایشان برگزار کنند که البته آن نیز با مقابله حکومت مواجه میشد. مقامات امنیتی به خانههای اعضا حمله کرده و آنها را دستگیر میکردند. پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری، جنبش زنان با محدودیتهای بسیاری مواجه گردید. با این وجود، کمپین توانسته است با اعضای جنبشهای مدنی دیگر پیوند خورده و آرمانهای کمپین را زنده نگاه دارد. پس از خرداد ۸۸، بسیاری از فعالان حقوق زنان مجبور به ترک کشور شدند و این امر موجب گردید تا فعالیتهای خود را از طریق شبکههای اجتماعی ادامه دهند. یکی از اعضای کمپین در تبعید، معتقد است «با وجود اینکه نمیتوان پیامدهای خروج بخشی از بدنه فعال و با تجربه جنبش زنان و شدت گرفتن فشار و سرکوب بر اعضای فعال جنبش زنان را نادیده گرفت، اما تجربه کار در درون شبکههای اجتماعی توانسته است مانع فروپاشی جنبش زنان شود و ارتباط حداقلی آنها را برای ادامه کار مشترک حفظ کند». نسرین ستوده نیز معتقد است، علیرغم فشارهای زیاد بر کمپین، جنبش زنان همچنان به راه خود ادامه میدهد.
تا الان، بیش از ۵۰ تن از اعضای کمپین، صرفا به دلیل فعالیتهایشان در کمپین بازداشت شده و این در حالی است که صدها نفر از فعالین کمپین، از تحصیل محروم گشته و یا ممنوعالخروج گردیدهاند. بارها دولت، وبسایت کمپین را فیلتر کرده و اعضا را مورد بازجویی قرار داده است. با اتهاماتی چون اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی، اعضای کمپین دستگیر شده و احکامی مانند حبس، شلاق و تبعید علیه آنان صادر گردیده. دبیر کل سازمان ملل متحد در اسفند سال ۱۳۹۰، طیگزارش خود نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران، اعمال مجازات علیه اعضای کمپین را مورد توجه قرار داده است. به علاوه، گزارش دیدهبان حقوق بشر در اسفند ۱۳۹۰، نشان میدهد که چگونه نیروهای امنیتی و مقامات قوه قضاییه، فعالین کمپین را مورد تهدید، بازجویی و بازداشت قرار میدهند.
پیام و مخاطب
بنا به گفته نوشین احمدی خراسانی، جنبش زنان با حمایتهای گسترده مردمی در پی تاثیرگذاری بر قانونگذاران است تا بتواند آنها را متوجه موارد نقض حقوق زنان و لزوم اصلاح قانونی کند. به اعتقاد کمپین، قوانین حاضر، بازتاب هنجارهای اجتماعی حاضر نیست و میبایست تغییر یابند. از طریق آموزش و جمعآوری امضا، کمپین نه تنها در میان مدافعین حقوق زنان که در میان اقشار مختلف جامعه خواستههای خود را مطرح میکند. مهناز افخمی، وزیر مشاور در امور زنان قبل از انقلاب و بنیانگذار و رئیس سازمان بینالمللی آموزش و همکاری زنان، معتقد است، جنبش زنان مانند قطرات باران است که کم کم به رود تبدیل میشود. کمپین در ابتدا به صورت زمزمهای بوده در میان فعالان حقوق زنان و کم کم تبدیل به موجی از صداهای مختلف گردیده که همراه با یکدیگر به آن سوی مرزها نیز گسترانید شده است.
بنابراین میتوان گفت که کمپین در ابتدا قانونگذاران را مورد هدف قرار داده تا از این طریق، آنها را وادار به اصلاحات قانونی کنند و در مرحله بعد، اقشار مختلف برای بالا بردن سطح آگاهی جامعه نسبت به حقوق زنان. کمپین در منازل و مکانهای عمومی مختلف از جمله پارکها، دانشگاهها، کارخانهها، مراکز پزشکی، مذهبی، ورزشی... با افراد صحبت کرده تا حمایت آنها را برای جنبش زنان جلب کند.
جهت ارتقا مفهوم برابری میان همگان، کمپین، تمامی افراد جامعه اعم از زن و مرد را مورد خطاب قرار میدهد. به علاوه برای اینکه جنبش زنان بتواند حمایت گروههای مذهبی جامعه را نیز به خود جلب کند، عدم مغایرت خواستههایشان با اسلام را به صراحت اعلام نموده و خواهان تفسیر پویا از دین میباشد. بنا به گفته یکی از اعضای کمپین، بیشتر فعالان زن در کمپین، مسلمان میباشند. آنها همیشه میگویند: ما به اسلام معتقد هستیم و تنها قوانین حاضر را به چالش کشیده و معتقدیم که این قوانین با شرایط حاضر جامعه مطابقت ندارد. جهت ارائه تفاسیر پویا از دین، کمپین از نظریات فقهایی چون آیتالله صانعی و آیتالله بجنوردی بهره برده است. اجتهاد یکی از منابع فقه پویا بوده که کمپین از آن، جهت انطباق قوانین اسلامی با تغییرات اجتماعی از طریق فقهای متجدد بهره میبرد.
کمپین خود را از جهتگیریهای سیاسی بری نموده و جهت حفظ استقلال خویش، از هیچ نهاد داخلی یا خارجی، منابع مالی دریافت نمیکند. البته علیرغم مسالمتآمیز بودن فعالیتهای جنبش زنان به دور از مواضع سیاسی، بارها کمپین مورد هدف حکومت قرار گرفته. به عقیده پروین اردلان، به خاطر فضای سیاسی بسته جامعه حاضر ایران، جنبشهای اجتماعی نظیر جنبش زنان، علیرغم میل باطنیشان در مسیر سیاسی قرار میگیرند.
فعالیتهای فراگستر
بنا به گفته فریبا داودی مهاجر، کمپین در پی شبکهسازی در سطح محلی، منطقهای و در نهایت بینالمللی بوده است.کمپین توانسته است با شبکههای محدودتری در زمینه حقوق زنان نیز همچون کمپین علیه سنگسار، ارتباط برقرار کند. پروین اردلان معتقد است «مفهوم برابری حساسیت ما نسبت به نابرابری در زمینههای مختلف را برانگیخته است و در واقع این امر نقطه مشترکی است میان ما، جنبشهای دانشجویی، اقلیتها و حتی جنبشهای کارگری...» طی کمپین دهمین انتخابات ریاست جمهوری، جنبش زنان در ائتلافی به همراهی بیش از ۴۰ گروه فعال حقوق بشر، سعی در مطرح کردن مفهوم برابری در میان خواستههای کاندیداها داشتند. همچنین، پس از انتخابات نیز، اعضای کمپین در حمایت از خانوادههای زندانیان، به خصوص زنان، شبکهای را ایجاد کردند تا خانوادهها را پشت درب زندانها همراهی کرده، در اعتراضاتشان شرکت کرده و تجارب خود را به خانوادهها انتقال دهند.
در طی دو سال اخیر، بسیاری از فعالان کمپین مجبور به ترک کشور شدند و سعی کردند تا از طریق رسانههای آزاد، جامعه مدنی و سازمانهای بینالمللی، موارد نقض حقوق بشر در ایران را انعکاس دهند. بنا به گفته یکی از فعالان، دنیای بیرونی امکانات بسیاری به ما میدهد، آزادی بیان و تجمعات امکان فعالیت آزاد را به ما داده طوری که بتوانیم صدای فعالان در ایران را انعکاس دهیم. به عقیده یکی دیگر از اعضای کمپین، «در این میان، آن بخش از فعالان جنبش زنان که به تازگی ایران را ترک کردهاند، با حضور خود در جمع زنان فعال خارج از ایران و ارتباطات گسترده و عمیق با فعالان زن داخل ایران، توانستند مرز بین فعالان «داخل و خارج» را تا حد خیلی زیادی کمرنگ کنند و پل ارتباطی قابل اطمینانی بین این دو بخش از جنبش زنان باشند.»
در سطح جهانی نیز شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، نقش مهمی را در مطرح کردن خواستههای زنان در سطح جهانی ایفا نموده و این در حالی است که افراد سرشناسی چون دالای لاما، حمایت خود را از جنبش زنان در ایران اعلام کردهاند. چند تن از اعضای کمپین نیز به دلیل فعالیتهایشان در کمپین، جوایز بینالمللی دریافت نمودهاند؛ از جمله آنها عبارتند از: جایزه اولاف پالمه ۲۰۰۷، جایزه دویچه وله / گزارشگران بدون مرز ۲۰۰۸، جایزه سیمون دوبوار برای آزادی زنان ۲۰۰۹، جایزه حقوق زنان جهان بنیاد اکثریت فمینیستی ۲۰۰۹ و جایزه زنان منتخب سال مجله گلمور ۲۰۰۹ .
تا پایان سال ۲۰۰۹، اگرچه امضاها به طور رسمی شمارش نشده، اما تخمین زده میشود که صدها هزار امضا جمعآوری گردیده. یکی از بنیانگذاران کمپین میگوید: ما به موفقیت بزرگی دست یافتیم اگرچه با سرکوبهای حکومتی مواجه بودیم، دیگر هیچکس از صحبت کردن درباره حقوق زنان ترسی ندارد و این موفقیت بسیار بزرگی است