پنجشنبه

حقوق زنان

حقوق زنان اصطلاحی‌ست که اشاره به آزادی و حقوق زنان در تمامی سنین دارد. ممکن است این حقوق توسط قانون یا رسوم سنتی یا اخلاقی در یک جامعه به رسمیت شناخته‌شوند یا نشوند. دلیل گروه‌بندی خاص این حقوق تحت عنوان زنان و جدا کردن آن از حقوق عام‌تری مثل حقوق بشر این است که  بنا بر تئوری، این حقوق در بدو زاده شدن برای تمام بشر به رسمیت شناخته می‌شوند اما مدفعان حقوق زنان نشان می‌دهند که به دلایل تاریخی و فرهنگی زنان و دختران بیشتر از مردان از شمول این حقوق خارج می‌شوند.
مبحث حقوق زنان معمولاً شامل - و نه منحصر به - این موارد می‌شود: تمامیت بدنی و خودمختاری، حق رای، حق کار، حق دستمزد برابر به خاطر کار برابر. حق مالکیت، حق تحصیل، حق شرکت در ارتش، حق مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت حقوق سرپرستی، ازدواج و مذهبی.

زن در اسلام

موقعیت زنان در اسلام، همواره مورد اختلاف نظر بوده‌است. با ظهور اسلام، زنده به گور کردن دختران که از آداب عرب بود، کنار گذاشته شد،در پیمان ازدواج به جای این که پدر دختر به دامادش کابین بپردازد، مقرر شد که شوهر به همسرش مهریه بپردازد. زنان حق مالکیت فردی به دست آوردند و حق میراث برای آن‌ها در نظر گرفته شد؛ در حالی‌که پیشتر فقط خویشاوندانِ مرد حقّ ارث بردن داشتند. به این صورت، با ظهور اسلام موقعیت اجتماعی زنان پیشرفت کرد. همچنین پیامبر اسلام بر حسب فرمان الهی در آیه دوازده سوره ممتحنه با شرایط معینی با زنان بیعت فرمود و بر مبنای آن بیعت، زنان را در امور سیاسی و شوون اجتماعی و اقتصادی شریک ساخت. شریعت اسلام با توجه به تفاوت ویژگی‌های زنان و مردان تفاوت‌هایی برای تکالیف، حقوق و نقش‌های زنان و مردان قائل شده‌است. قرآن، مردان را قیّم و سرپرستِ زنان و مسؤول حفاظت از آن‌ها می‌داند.
مردان مسلط بر زنان و سرپرست ایشان‌اند چرا که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری داده‌است؛ پس مردان از اموال خویش به زنان نفقه دهند و زنان شایسته و مطیع و حافظان خانه در غیاب شوهر باشند و آنچه خداوند به نگهداری آن دستور داده، نگه‌دارند.
با این که در قرآن، مرد بر زن تسلط دارد؛ مردان به مهربانی و نیکویی با زنان توصیه شده‌اند.
دستمزد زنان
در قرن نوزدهم تعداد فزاینده‌ای از زنان شروع به کار در فعالیت‌های صنعتی نمودند. در نتیجه، نگرانی برخی از اصلاح طلبان اجتماعی در زمینه تأثیر ساعت‌های طولانی و شرایط کاری نامناسب بر سلامت زنان افزایش پیدا کرد. اتحادیه مصرف‌کنندگان ملی در سال ۱۸۹۹، و اتحادیه تجارت زنان در سال ۱۹۰۳۳ تأسیس شد این مراکز با هدف افزایش تلاش‌ها بمنظور کم نمودن ساعات کاری زنان و مشخص نمودن نوع فعالیتی که این قشر توانایی انجام ان را دارند، بوجود آمد. تا سال ۱۹۰۸، نوزده قانون برای کم کردن ساعات کار زنان یا لغو کار شبانه برای این افراد در ایالت‌های مختلف آمریکا تصویب شد. با توجه به اینکه تعداد بیشتری از زنان در طول جنگ جهانی اول (۱۹۱۴–۱۹۱۸) وارد بازار کار شدند، این روند باعث شد که در سال ۱۹۲۰ دفتر زنان در وزارت کار ایجاد شود و باعث شروع تصویب قوانین جدید برای محافظت از زنان شاغل شود.
قوانین حفاظتی برای زنان همواره در طول تاریخ یک موضوع بحث‌برانگیز در جنبش زنان بوده‌است. مخالفان قوانین حفاظتی بر این عقیده هستند که قوانین تصویب شده برای محافظت از زنان حتی در موارد کاری، مبارزه زنان برای برابری با مردان را بی اثر می‌نماید. آنها ادعا می‌کنند که قوانین کار مبتنی بر جنسیت، زنان را به عنوان گزینه‌های ضعیف و بی دفاع به حساب می‌آورد و موقعیت‌های شغلی آنها را محدود می‌نماید و همچنین باعث تقویت نظریه ماندن زنان در خانه می‌شود. قوانین حفاظتی بارها و بارها در دادگاه‌ها به چالش کشیده شد. در دادگاهی که در سال۱۸۹۵تشکیل شد،دیوان عالی ایلینوی حکم داد که با محدود کردن مدت زمان کاری زنان به هشت ساعت، قوانین تصویب شده در این زمینه نقض می‌شوند و در نتیجه این اقدام مخالف با متمم چهاردهم قانون اساسیدر مورد حفاظت برابر می‌باشد. در لاکنر و نیویورک (۱۹۰۵) دیوان عالی کشور همه شرایط حفاظتی را خلاف قانون اساسی شناخت. تصمیمی که در دادگاه لاکنر گرفته شد، سه سال بعد مورد تجدید  نظر قرار گرفت. حقوقدان آمریکایی لوئیس براندیس در این مورد بیان می‌کند که در نقش زنان به عنوان مادر لازم است تا در محل کار از آنها حمایت ویژه‌ای صورت بپذیرد. دادگاه‌های آمریکا بارها و بارها از تعیین قوانین برای مشخص کردن حداقل دستمزد در مورد زنان طفره رفتند. در دادگاهی که سال۱۹۲۳۳ برگزار شد، دیوان عالی بیان کرد که تعیین حداقل دستمزد برای زنان؛ آزادی برای تعیین شرایط در قراردادها را نقض می‌کند. با این حال، تصویب قانون استاندارد ملی کار (۱۹۳۸) میزان حداقل دستمزد را مشخص نمود که برای مردان و زنان به صورت یکسان در نظر گرفته شد. در سال ۱۹۶۹۹ کمیسیون ایجاد فرصت‌های شغلی یکسان (EEOC) قوانین حفاظتی برای زنان را نامعتبر اعلام کرد.
حق رای
حق رأی زنان که به معنی حق شرکت زنان در انتخابات است، از مهم‌ترین رویدادهای تکامل اولیهٔ جنبش‌های مدافع حقوق زنان بود. هواخواهان حق رأی زنان که سافروجت‌ها نیز نامیده می‌شدند، کسب حق رأی دادن را مقدمه مشارکت سیاسی زنان می‌دانستند.
حقوق مالکیت
با آغاز دهه ۱۸۳۰، ایالتهای آمریکا قوانین و اساسنامه‌ای را تصویب نمودند که در ان زنان متأهل کنترل بیشتری نسبت به اموالشان را در دست می‌گرفتند. ایالت نیویورک در سال ۱۸۴۸ قانون حق مالکیت زنان متأهل را به تصویب رساند، که بر طبق ان زنان اجازه پیدا می‌کردند تا دارایی‌های خود را مستقل از شوهران خود حفظ و نگهداری نمایند.این اولین بار بود که چنین قانونی در مورد حمایت از زنانی  که ازدواج کرده‌اند تصویب شد و زنان از یک هویت حقوقی مستقل و قانونی برخوردار شدند. قانون جدید که در نیویورک تصویب شد الهام بخش تقریباً تمام ایالت‌های دیگر در آمریکا شد که در نهایت ان ایالت‌ها نیز قوانین مشابهی را تصویب نمودند.
حق آموزش و پرورش
حق آموزش حقی جهانشمول برای همگان است. این حق در میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به عنوان یکی از حقوق اولیه بشر اعلام  شده و شامل حق آموزش ابتدایی اجباری رایگان برای همه، لزوم ایجاد آموزش متوسطه در دسترس همه، و نیز الزام ایجاد دسترسی مساوی به آموزش عالی، به طور ایدئال از طریق ارائهٔ آموزش عالی رایگان می‌شود. اعضای سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد در تاریخ ۱۴ دسامبر ۱۹۶۰۰ در  یازدهمین اجلاس خود، کنوانسیون عدم تبعیض در آموزش و پرورش را تصویب کردند که در آن بر ممنوعیت هر گونه تبعیض در آموزش و پرورش تأکید شده بود. منظور از واژه «تبعیض» در این کنوانسیون، هرگونه تمایز و تفاوت گذاری، محروم سازی، ایجاد محدودیت، یا رجحان قائل شدن براساس نژاد، رنگ پوست، جنسیت، زبان، دین، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگری است.
تا قبل از دوره مشروطه در ایران زنان به صورت رسمی از حق تحصیل محروم بودند با آغاز دوره تجددطلبی در ایران بحث تحصیلات زنان نیز مطرح شد. در  آن سال‌ها که برای اعزام محصلان مرد به اروپا امتحان برگزار می‌شد برخی از روزنامه‌ها و نشریات در مورد لزوم یا عدم لزوم اعزام محصلان دختر به اروپا مطالبی را منتشر کردند.
حقوق بشر و حقوق زنان
مبارزات مسالمت‌آمیز زنان ایران برای رفع تبعیض و برابری حقوقی با مردان با تکیه بر موازین بین‌المللی حقوق بشر یکی از صفحات درخشان تاریخ مبارزات  جهانی زنان برای برابری حقوق با مردان است. ابتکار و نوآوری زنان ایران، شجاعت و استقامت‌شان در مقابل خشونت و سرکوب دولتی، ستایش جامعه جهانی از فعالان ایرانی حقوق زن را برانگیخته است. اگر مبارزه با حکومت‌های خودکامه برای کسب حقوق سیاسی با واکنش خشن دولت‌ها مواجهه بوده، مبارزات حق‌طلبانه زنان نیز با این نوع خشونت روبرو گشته و با بی‌توجهی حکمرانان و جامعه مردان مواجه بوده‌است. این در حالیست که کنوانسیون امحای کلیه اشکال تبعیض علیه زنان در سال ۱۹۸۱ و کنوانسیون حقوق کودک در سال ۱۹۸۹ با تصویب سازمان ملل لازم الجرا شده‌اند.
منبع : ویکی پدیا

سعید مرتضوی " قاضی یا جلاد " ؟


مرتضوي و جنايت كهريزك

سعيد مرتضوي در دوران رياست آيت‌الله‌ هاشمي شاهرودي در قوه قضاييه و دولت اصلاحات در مقام دادستان تهران مشغول به فعاليت بود. اما شايد جنايت كهريزك را بايد نقطه اوج اتهامات سعيد مرتضوي دانست؛ جايي كه سر انگشت تمامي اتهامات به سمت او نشانه گرفته شد و با تأكيد مقام معظم رهبري مبني بر برخورد قاطع با آمران و عاملان اين جنايت، سعيد مرتضوي بيش از پيش در صدر اخبار و گزارش‌هاي رسانه‌ها قرار گرفت.

بازداشتگاه كهريزك، بازداشتگاهي است كه به تعبير مقام معظم رهبري در آن «جنايت» رخ داد و آبروي نظام را در جهان برد. مرتضوي كه نقشي مستقيم در صادر كردن فرمان انتقال بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات به كهريزك داشت، در مصاحبه‌اي سرشار از تناقض مي‌گويد: «در اين تماس تلفني بدون ذكر هيچ علتي به اين‌جانب ابلاغ شد كه بازداشت‌شدگان حوادث 81 تير به زندان اوين منتقل شوند كه اين جانب هم در كوتاهترين زمان ممكن اجابت كردم.

يعني اين ابلاغ را في المجلس به آقاي حداد معاونت امنيت محترم دادسرا ابلاغ كردم و همان لحظه با پليس امنيت تهران در حضور همكاران قضايي تماس گرفتم و مراتب انتقال فوري بازداشت‌شدگان از كهريزك را ابلاغ و تاكيد كردم چنانچه نياز به تدارك وسيله نقليه است اعلام نمايند تا فردا در اول وقت اين جابه‌جايي انجام شود».

و در جايي ديگر مي‌گويد: «من به داديار مربوطه دستور داده بودم كه دانشجويان به اين بازداشتگاه برده نشوند. اين بازداشتگاه از نزدیک ده سال پيش در هنگام پاك‌سازي منطقه خاك سفيد ايجاد و قبل از احياي دادستاني چندين نوبت نيز مجوز براي آن صادر شده بود». 
وي در پاسخ به اين كه اما در ميان بازداشتي‌هاي كهريزك چند دانشجو نيز وجود داشتند، وقتي مي‌گويد: «دليل اين بود كه اين افراد در ليست معرفي خود به هنگام تحويل به بازداشتگاه خود را ديپلم يا شغل آزاد معرفي كرده بودند و ما اطلاعي از دانشجو بودن آنها نداشتيم»، آشكارا به آگاهي دقيق خود از چند و چون وضع بازداشتي‌ها و اطلاعات درباره آنها اعتراف مي‌كند. اما درست چند لحظه بعد وقتي مصاحبه‌گر درباره نقش او در كهريزك مي‌‌پرسد، مرتضوي همه ‌چيز را انكار مي‌كند و مي‌گويد: «اصلا كهريزك از لحاظ صلاحيت قضايي در حوزه قضايي شهر ري است و من دادستان شهر تهران هستم.» 

عليرضا زاكاني از نمايندگان مجلس پيش از اين نيز مدعي شده بود كه بايد به تخلفات مرتضوي رسيدگي شود، در پاسخ مدعيات مرتضوي درباره كهريزك اعلام كرد: «به درخواست اين‌جانب هيأتي از سوي آيت‌الله شاهرودي، رئيس وقت قوه قضاييه با حضور آقايان رئيسي، خلفي، جمشيدي، نكونام و رحيمي كه پنج نفر از قضات عالي كشور هستند تشكيل شده و بنده منتظرم با ارايه اسناد و مداركي كه مدت‌هاست آماده شده و به‌ خاطر شرايط كشور از انتشار آن خودداري كرده‌ام پس از ۹ماه سكوت در روزهاي آينده اين مستندات را به هيأت مذكور تقديم و نتايج آن را به سمع و نظر مسئولان كشور به ‌ويژه حضرت آيت‌الله آملي لاريجاني رياست محترم قوه قضاييه برسانم».

زاكاني همچنين در پاسخ به اين ادعاي سعيد مرتضوي كه گفته بود زاكاني با من دشمنی شخصي دارد و اطلاعات منتشره توسط وي كذب است، گفته: «بنده نيازي به پاسخگويي به نامه ايشان نمي‌بينم و انشاء‌الله به ‌زودي نتايج هيأت رسيدگي‌كننده به وقايع پس از انتخابات منتشر خواهد شد «تا سيه روی شود هركه در او غش باشد». بازداشتگاه كهريزك اما در تاريخ ششم مرداد ۱۳۸۸ به دستور مقام معظم رهبري، بايد تعطيل مي‌شد. «استاندارد» نبودن اين بازداشتگاه و نداشتن شرايط لازم براي «حفظ حقوق بازداشت‌شدگان» از دلايل تعطيلي آن ذكر شد.

اما در اين ميان، يك سايت خبري چنين نوشت كه: «پس از آگاهي مقام معظم رهبري از اين اقدام به مسئولان ذي‌ربط دستور داده مي‌شود كه زندانيان را به مكان ديگري بفرستند و بازداشتگاه كهريزك تعطيل شود؛ اما متاسفانه اين دستور، با بي‌توجهي قاضي ياد شده تا روز دوشنبه بدون اقدام باقي مي‌ماند و اين فرد در توجيه نافرماني خود اعلام مي‌كند جايي براي زنداني كردن افراد نداريم».

مقام معظم رهبري اين‌بار با دستور به دبير شوراي عالي امنيت ملي دوباره تأكيد مي‌كند كه حتي اگر جايي براي زنداني كردن اين افراد نيست، با هر جرمي كه كردند موقتا آزاد شوند (اين دستور شامل حال همه زندانيان اعم از زندانيان سياسي و اراذل و اوباش بوده است) اما در كمال تعجب، بار ديگر اين دستور ناديده گرفته شده و اين مقام قضايي سابق پس از وخيم ‌شدن حال چند نفر از بازداشت‌شدگان نهايتا در روز سه‌شنبه اقدام به اعزام اين افراد به زندان اوين مي‌كند كه متأسفانه، سه نفر از زندانيان به نام‌هاي امير جوادي‌فر، محمد كامراني و محسن روح‌الاميني به دليل وضع وخيم جسماني، جان مي‌سپارند. 

بنا بر اين گزارش، پس از فرمايش‌هاي رهبري نخستين نهاد قضايي كه دست به كار شد، سازمان قضايي نيروهاي مسلح بود كه در اين راستا گام برداشت و دست اندركاران انتظامي جنايات كهريزك را به محاكمه كشاند.

پس از هشت جلسه دادگاه كه از اسفند ماه سال 88 آغاز شده بود، سازمان قضايي نيروهاي مسلح حكم دوازده متهم بازداشتگاه كهريزك را اعلام كرد. بنا بر اين حكم، دو تن از متهمان محكوم به قصاص (اعدام) و 9 تن ديگر محكوم به مجازات‌هايي چون حبس، شلاق، پرداخت ديه و انفصال موقت از خدمت شدند و يك تن نيز از اتهامات وارده تبرئه شد. 

گزارش روابط عمومي سازمان قضايي نيروهاي مسلح، در حالي احكام اين دوازده تن را اعلام كرد كه هم هشت جلسه دادگاه كاملا غير علني برگزار شد و خبري از چگونگي آن منتشر نشد و هم آن‌كه هويت محكومين مشخص نيز نشد. 

پيش از آن، مجلس شوراي اسلامي نيز براي روشن شدن زواياي تاريك جنايت كهريزك وارد ميدان شده بود و سرانجام پس از چند ماه بررسي دقيق، هيأت ويژه مجلس براي بررسي ماجراي بازداشتگاه كهريزك، گزارش خود را نهايي و به اتفاق آرا تصويب كرد. پس از رفت و آمدهاي بسيار، گزارش اين كميته در مجلس قرائت شد. گزارش هيأت تحقيق و تفحص مجلس، تقصير اصلي را متوجه سعيد مرتضوي، دادستان سابق تهران كه به دستور رئيس وقت قوه قضاييه اختيار بازداشتگاه كهريزك را بر عهده داشته است، دانسته بود. هرچند تلاش‌هاي بسياري شد تا اين گزارش در صحن علني مجلس قرائت نشود، اين گزارش توسط كاظم جلالي خوانده شد. 

پس از اين ماجرا 216 تن از نمايندگان مجلس در بيانيه ضمن تشكر از حمايت‌هاي مقام معظم رهبري و اقدامات قوه قضاييه براي رسيدگي به پرونده جنايت كهريزك خواستار به سرانجام رسيدن پرونده فاجعه كوي دانشگاه شدند.

در اين بيانيه كه توسط اميدوار ر ضايي، عضو هيأت رئيسه مجلس خوانده شد، آمده بود: «جنايت كهريزك حادثه تلخي بود كه قلب رهبري بزرگوار و همه ملت‌ را سوزاند. رسيدگي به پرونده متهمان در دادگاه نظامي و دادگاه انتظامي قضات و حكم اخير تعليق دادستان سابق و دو قاضي متهم پرونده، نسيم التيام بخشي از سوي قوه قضاييه به كشور وزيده است.
برخورد قاطع و بي‌طرفانه قوه قضاييه اميد را در دل مردم زنده ساخته است. ما نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي از حمايت رهبر معظم انقلاب براي رسيدگي قاطع و عادلانه به اين پرونده، از تدبير و قاطعيت حضرت آيت‌الله آملي لاريجاني و نيز از دقت و شجاعت قضات پرونده مذكور تشكر مي‌كنيم و اميدواريم پرونده فاجعه‌ كوي دانشگاه كه رهبر عدالت خواه در رسيدگي آن تأكيد كردند، هر چه سريعتر به سرانجام برسد».

چند روز بعد دادستان انتظامي قضات از رسيدگي به اتهامات سه قاضي تعليق شده در دادسراي كاركنان دولت خبرداد. حجت‌الاسلام احمد شفيعي درباره آخرين وضع پرونده دادستان سابق تهران و دو قاضي ديگر متهم در پرونده بازداشتگاه كهريزك گفت: پس از تشكيل پرونده براي اين سه متهم در دادسراي انتظامي قضات، ‌حكم به تعليق آنها داده شد. 
دادستان انتظامي قضات ادامه داد: پس از آن‌كه اين سه قاضي تعليق شدند، پرونده‌ آنها براي ادامه رسيدگي و تحقيقات مقدماتي به دادسراي كاركنان دولت فرستاده شده است.

 سلام به ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز با خداحافظي اجباري از دادستاني

پس از قرائت اين گزارش بود كه رياست دستگاه قضايي، ادامه فعاليت دادستان عمومي و انقلاب وقت تهران را كه به حكم وي بازداشت‌شدگان را به كهريزك برده بودند، به حالت تعليق درآمد و براي وي به عنوان يكي از متهمان اصلي، پرونده تشكيل شد؛ اما محمود احمدي‌نژاد بلافاصله و در كمال شگفتی براي اين مقام سابق قضايي، حكم رياست مبارزه با قاچاق كالا و ارز را صادر كرد تا دادستان تعليق شده، وسايل خود را از دادستاني به سازمان مبارزه با قاچاق كالا و ارز ببرد تا نخستين دهن كجي به خانواده‌هاي جان‌باختگان كهريزك و آسيب ديدگان اين بازداشتگاه رويت شود.

چنين بود كه عبدالحسين روح‌الاميني، پدر مرحوم محسن روح‌الاميني نسبت به حضور سعيد مرتضوي در دولت اعتراض كرد. پدر مرحوم محسن روح‌الاميني در گفت‌وگويي گفت: انتظار مي‌رفت دولت به احترام خون كشته‌شدگان جنايت كهريزك، از دادن پست به مرتضوي خودداري كند و واگذاري مسئوليت مهم دولتي به مرتضوي، در واقع بي‌احترامي به خون كشته‌شدگان جنايت كهريزك بود.

عبدالحسين روح‌الاميني افزود: انتظار نداشتيم كه پيش از رسيدگي به اتهام‌هاي مرتضوي در دادگاه و با توجه به تعليق قضايي، وي در يك مسئوليت مهم قوه مجريه به كار گرفته شود؛ اما با وجود تعليق قضايي، مخالفت قوه قضاييه و افكار عمومي، به اين شخص در يك پست بالاي دولتي مسئوليت داده شد.

جداي از اعتراض روح‌الاميني به رئيس دولت كه چرا بايد يك متهم را به عنوان رئيس ستاد قاچاق كالا و ارز منصوب كند، بايد از رئيس‌جمهوري پرسيد كه چه زماني عملكرد سعيد مرتضوي در اين جايگاه دولتي در اختيار رسانه‌ها و افكار عمومي قرار خواهد گرفت؟ البته نكته قابل تأمل اين‌جاست كه سعيد مرتضوي در اين پست جديد هرگز به ارايه گزارش و پاسخ دادن به پرسش‌هاي بي‌شمار خبرنگاران درباره عملكردش در ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز روي خوش نشان نداد تا بر زواياي تاريك و پنهان كارنامه مديريتي‌اش افزوده شود.

دوشنبه

بازداشتگاه کهریزک

بازداشتگاه کهریزک نام بازداشتگاهی در شهر سنگ از توابع شهرری استان تهران است که در دوران فرماندهی محمدباقر قالیباف بر نیروی انتظامی تأسیس و طی چندین سال در عملیات‌های مختلف از جمله تخریب محله خاک سفید مورد استفاده قرار گرفت. این بازداشتگاه تا میانه تابستان ۱۳۸۸ ناشناخته بود اما در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری شهرت جهانی پیدا کرد.
در ۶ مرداد ۱۳۸۸ پس از آن‌که مرگ محسن روح‌الامینی، فرزند یکی از مقامات حکومتی به انتقادات گسترده انجامید و مقام رهبری به دلیل آنچه که «نداشتن استانداردهای لازم برای نگهداری زندانیان» دانست، دستور بستن آن را صادر کرد. هرچند دستگیرشدگان اعلام کردند که این بازداشتگاه تا روزها پس از این اعلام همچنان باز بود، البته در این مورد نباید زود قضاوت کرد. در ۳۰ خرداد ۱۳۹۶۶ ، علی اکبر حیدری فر، دادیار سابق تهران در زمان فاجعه کهریزک، به ۱۵ سال حبس محکوم شد.ولی سخن‌گوی قوه قضاییه 31 خرداد اعلام کرد که جرم دادیار حیدری فر هیچ ارتباطی به جریان کهریزک ندارد. و مربوط به دو فقره اتهام شخصی میباشد
این بازداشتگاه در حدود سال ۱۳۸۰ برای اولین بار در عملیاتی موسوم به «جزیره» با هدف پاکسازی منطقه خاک سفید تهران مورد بهره‌برداری قرار گرفت. وبگاه «فعالان حقوق بشر ایران» می‌نویسد که با توسعه و ساخت و ساز آن پلیس امنیت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران از آن برای نگهداری و شکنجه بعضی از بازداشت‌شدگان نظیر طرح اراذل و اوباش (بخشی از طرح ارتقای امنیت اجتماعی) استفاده کردند.
حشمت‌الله طبرزدی از محمدباقر ذوالقدر جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران (که در دولت محمود احمدی‌نژاد جانشین وزیر کشور شد و فرماندهی عالی نیروی انتظامی نیز به فرمان مقام رهبری به وی سپرده شده‌است) به عنوان دراختیار دارنده این سوله نام برده‌است.اما وب‌گاه «موج سبز آزادی» پس از تعطیلی این بازداشتگاه به نقل از یک نماینده اصولگرای مجلس مدعی شد حسین فدایی مسئول مستقیم این بازداشتگاه است. در روزهای پس از انتخابات شایعات زیادی در مورد شکنجه زندانیان این بازداشتگاه توسط احمدرضا رادان جانشین فرماندهنیروی انتظامی کشور منتشر شد که رادان و احمدی‌مقدم فرمانده نیروی انتظامی کشور این موضوع را رد کردند.
بگفته «کمیته گزارشگران حقوق بشر» بسیاری از بازداشت شدگان مربوط به اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم و سرکوبیهای پس از آن نیز به این مکان برده شده‌اند. پس از خبر کشته شدن محسن روح‌الامینی، فرزند یکی از مشاوران جناح اصول‌گرا در بازداشتگاه‌های حکومتی، و تصمیم مجلس مبنی بر بازدید از زندان‌ها، بازداشتگاه کهریزک در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۸۸ به دستور مقام رهبری، رهبر جمهوری اسلامی تعطیل شد. بازدید نمایندگان از بازداشتگاه کهریزک نیز به دلیل تعطیل شدن آن صورت نگرفت.
در مقابل سعید مرتضوی دادستان تهران که به دلیل انتقال زندانیان به این بازداشتگاه و عدم اجرای دستور تعطیلی آن مورد انتقاد واقع شده از وضعیت کهریزک دفاع کرده‌است. او کهریزک را  بازداشتگاهی رسمی و قانونی و دارای امکانات لازم معرفی کرده و هرگونه شکنجه و تجاوز در آن را تکذیب می‌کند و حداکثر شکایت زندانیان را این می‌داند که «مثلاً مسئول بند یا زندان‌بان در ورزش اجباری آنان را بسیار اذیت کرده‌است».
بگفته «کمیته گزارشگران حقوق بشر» این مکان در سطحی پایین‌تر از زمین قرار دارد و زندانیان در آن نمی‌توانند از حق استفاده از هواخوری استفاده کنند، استفاده از مستراح فقط یکبار در طول روز مجاز است و جیره غذایی زندانیان بسیار کم است.بازداشت شدگان در این مکان در بدو ورود مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند، فضای اختصاصی به هر فرد کمتر از یک متر مربع است.
طبق گزارش تعدادی از زندانیان جریانات اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری که از این کمپ به زندان قزل‌حصار منتقل شده‌اند، در محدوده یک سالن، ۸ اتاق، ۲ سالن قرنطینه، ۴ سوله فلزی، جمعیتی در حدود ۹۲۰ نفر زندانی بودند که در دو سوله فلزی آن زنان بازداشت شده نگهداری می‌شدند (گنجایش این دو سوله در حدود ۲۰۰ نفر است).
زندانیان در بدو ورود به کهریزک، برهنه فقط با یک زیرشلواری مجبور بودند روی سنگ و خار و خاشاک و آسفالت سینه خیز بروند و همزمان مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند یا تا حد ضعف «بشین پاشو» و «کلاغ پر» می‌رفتند.
تعدادی از بازداشت شدگان به دلیل شدت جراحات وارده و شرایط نامناسب نگهداریشان در بازداشتگاه، کشته شدند و نیروهای امنیتی با تهدید خانواده‌های آنان از اعلام اسامی و دادخواهی این خانواده‌ها جلوگیری نمودند. بازداشت شدگان که از زمان بازداشت تا روز تولد فاطمه زهرا حق استفاده از حمام را نداشتند، در این مدت به بیماری‌هایی نظیر شپش مبتلا شدند.
سوله کهریزک در این زمان فاقد آب، تهویه، وسایل گرم‌کننده و خنک‌کننده، هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام بوده‌است. کمپ کهریزک تا سه ماه آب لوله کشی نداشت و زندانیان تا سه ماه حق نداشتند برای دستشویی از آب استفاده کنند. آب فقط به شرط کتک و کابل خوردن به آنها داده می‌شد. تا یک ماه اول آب را از گالن‌های گازوئیلمی‌خوردند که موجب تهوع و استفراغ می‌شد. در دو ماه اول، هر زندانی می‌توانست فقط در ساعتهای ۱۰ صبح و ۱۰ شب ۳۳ دقیقه از دستشویی استفاده کند و به شرط کتک خوردن و سینه خیز رفتن، از آب استفاده کند. البته در ۲۰ روز اول در را باز نمی‌کردند و بازداشتی‌ها مجبور بودند همان‌جا که زندگی می‌کنند جلوی هم ادرار و مدفوع کنند، بعد از ۲۰ روز که در را باز کردند کف سوله را با آب فشار قوی شستند.
غذا دو وعده در ساعت ۱۶:۳۰ و ۲۱:۳۰ میان زندانیان پرتاب می‌شد که شامل یک چهارم نان لواش و یک سیب زمینی بسیار کوچک (تقریباً ۵۰ گرمی برای هر نفر) بود. گاهی افرادی که ضعیفتر بودند و تاکنون این مکانها را ندیده بودند را وادار می‌کردند برای دریافت غذا چهار دست و پا مثل سگ واق واق کنند و سیب زمینی را با دندان از روی زمین بردارند. در اثر سوءتغذیه به زودی زندانیان چنان وضعی پیدا کردند که با هر ضرب و شتم کوچکی بیهوش می‌شدند و بیشترشان یک سوم تا نصف وزن خود را از دست دادند. زندانیان کهریزک که اکنون به زندانهای دیگر منتقل شده‌اند هنوز به شرایط عادی برنگشته‌اند و به انواع بیماریهای گوارشی مبتلا هستند. در کهریزک کمتر از نیم متر جا برای هر کسی بود و زندانیان گاهی مجبور بودند نوبتی بخوابند
ضرب و شتم زندانیان با باتوم، کابل، سیم‌های برق بافته شده و شوک الکتریکی انجام می‌شد. دست و پای آنها را به صورت کمانی و قپانی می‌بستند و کتک می‌زدند. گاهی هم با دست و پای بسته  آنها را تاب داده و پرت می‌کردند. گاهی هم دستها و پاهای زندانیان را به همدیگر می‌بستند. گاهی کف پای زندانیان را می‌زدند و سپس مجبورشان می‌کردند روی پاهای ملتهب خود راه بروند. گاهی برای تحقیر و وحشت، عورت آنها را جلوی دیگر زندانیان نشان داده و با باتوم و شیشه به آنها تجاوز می‌کردند و در صورتی که زندانی می‌پذیرفت تا فحشهای بسیار رکیکی به خود دهد، شکنجه متوقف می‌شد. گاهی زندانیان به تخت سربازان بسته می‌شدند و دیگران باید روی آنها ادرار می‌کردند. بسیاری از زندانیان دچار مشکلات روحی روانی شدند و ۱۳ نفر تا ۳۰/۶/۸۶ کشته شدند. کسانی که دست و پایشان می‌شکست به بیمارستان برده نمی‌شدند زیرا از بیمارستان سجاد فقط برای موارد منجر به مرگ استفاده می‌شد و شکستگی دست و پا مورد اورژانسی محسوب نمی‌شد که بسیاری از این شکستگیها به طور کج جوش خورده‌است. از سه قلاده سوسمار نیز برای آزار بازداشتی‌ها استفاده می‌شد.
چند روز پس از خبر کشته شدن محسن روح‌الامینی، فرزند یکی از مشاوران جناح اصول‌گرا، زیر شکنجه در بازداشتگاه‌های حکومتی، و تصمیم مجلس مبنی بر بازدید از زندان‌ها، بازداشتگاه کهریزک در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۸۸ به دستور مقام رهبری، رهبر جمهوری اسلامی تعطیل شد. «استاندارد» نبودن این بازداشتگاه و نداشتن شرایط لازم برای «حفظ حقوق بازداشت‌شدگان» از دلایل تعطیلی آن ذکر شده‌است. در حالیکه بیش از دو سال با همین وضعیت مورد استفاده قرار گرفته و پیش از این مورد انتقاد بود. درحالیکه قرار بود نمایندگان مجلس شورای اسلامی از زندانها بازدید کنند، بازدید نمایندگان از بازداشتگاه کهریزک به دلیل تعطیل شدن آن احتمالاً صورت نخواهد گرفت و در نتیجه، به نظر نمی‌رسد که اطلاعات بیشتری در مورد آن در دسترس مجلس قرار گیرد.اگر چه پس از آن نیز اخباری مبتنی بر عدم تعطیلی کامل بازداشتگاه کهریزک از سوی رسانه‌ها منتشر شد. آیت‌الله منتظری تعطیلی این بازداشتگاه را اغفال مردم دانست و گفت نمی‌توان با تعطیلی یک بازداشتگاه، «تمام گناه را به گردن یک ساختمان» انداخت. علی مطهری نماینده تهران در مجلس نیز گفت که مهم‌تر از بستن این بازداشتگاه پیگرد عوامل شکنجه است. مهدی کروبی نامزد دهمینانتخابات ریاست جمهوری طی نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی گفت که دلیل تعطیل شدن این بازداشتگاه تجاوز و آزار جنسی به پسران و دختران است و خواستار پیگیری این مسئله شد.
منبع : ویکی پدیا

مفهوم آزادی

آزادی به چه معناست؟

واژهٔ آزادی به مفهوم مختلطی اشاره دارد که شامل مفاهیم پایه‌ای خودمختاری، حکومت بر خود و استقلال از یک سو، و توانایی کلی در انجام کارها، داشتن انتخاب‌های مختلف و توانایی کسب هدف‌ها از سوی دیگر می‌باشد. داشتن انتخاب‌های مختلف در مورد انجام یک کار (optionality) به این معنی است که اگر شخص بخواهد آن را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را از انجام آن باز دارد و اگر نخواهد آن را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را مجبور به انجام آن کند. حد بالای این قابلیت انتخاب این است که حتی عوامل درونی روانی نیز مانعی در انجام انتخاب ایجاد نکنند. میزان وجود این قابلیت انتخاب شخصی لزوماً ربط مستقیمی به خود مختاری حکومتی یک جامعه ندارد.


تعریف آزادی
آزادی امکان عملی کردن تصمیم‌هایی است که فرد یا جامعه به میل یا ارادهٔ خود می‌گیرد. اگر انسان بتواند همهٔ تصمیم‌هایی را که می‌گیرد، عملی کند و کسی یا سازمانی اندیشه و گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید و بند در نیاورد، دارای آزادی مطلق، یعنی آزادی بی حد و مرز است. اما چون انسان‌ها به طور اجتماعی زندگی می‌کنند، نمی‌توانند آزادی مطلق داشته باشند. زیرا آزادی بی حد و مرز یک فرد به پایمال شدن آزادی افراد دیگر اجتماع می‌انجامد. به همین سبب است که هر جامعه‌ای با قانون‌ها و مقررات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاصی هم حافظ آزادی‌های افراد آن جامعه می‌شود و هم حد و مرزهایی برای این گونه آزادی‌ها به وجود می‌آورد. قانون‌ها و مقررات جهانی نیز آزادی‌های مردم سراسر جهان و حد و مرزهای آن‌ها را در جامعهٔ جهانی معین و مشخص می‌کنند. تلاش‌ها و مبارزه‌های انسان در طول تاریخ زندگانی او همواره برای بدست آوردن آزادی مشروع و قید و بند زدن به آزادی مطلق فرمانروایان ستمگر و زورمندان بوده است.

جوامعی که توانسته‌اند بر حاکمان خودکامه پیروز شود و حکومت‌های فردی و استبدادی را براندازد، از آزادی‌های فردی و اجتماعی زیادی برخوردار شده است. قانون اساسی هر جامعه، اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق کودک یا پیمان‌نامه حقوق کودک نمونه‌هایی از نتیجهٔ هزاران تلاش بسیاری از انسان‌ها هستند که در راه بدست آوردن آزادی‌های فردی و اجتماعی از آسایش و مال و جان خود گذشته‌اند.

امروزه با اینکه اصول آزادی‌های فردی و اجتماعی در جامعه‌های کنونی جهان معین شده‌اند، ولی هنوز راه درازی در پیش است تا این آزادی‌ها که بر قانون‌ها و اعلامیه‌ها نقش یافته‌اند در نظام‌ها و حکومت‌های سیاسی گوناگون جهان به سود مردم به کار بسته شوند. شکل‌های تازهٔ استعمار و وابستگی‌های سیاسی و اقتصادی و نطامی و فرهنگی بعضی از کشورها به قدرت‌های بزرگ سبب محدود شدن و حتی از میان رفتن آزادی‌های فردی و اجتماعی در بعضی از کشورها شده است.

آیزایا برلین برای آزادی حدود ۲۰۰ تعریف را ادعا می‌کند. همین امر سبب شده است که تعریف دقیفی از آزادی ارائه نشود و به تبیین مصادیق آن اکتفا شود. با این همه می‌توان برای آزادی دو شاخصه مهم در نظر گرفت. یکی فقدان مانع که این شاخصه در تعریف لغوی آزادی نیز نهفته است (در زبان‌های فارسی، انکلیسی و عربی) و دیگری امکان بروز و انجام خواست مورد نظر. برای فهم بهتر این مطلب می‌توان به پرنده‌ای در قفس اشاره کرد که پرنده را فاقد آزادی می‌دانیم چون دارای مانع است اما اگر پرنده از قفس آزاد باشد اما مجال پرواز نداشته باشد (مثلا پرهایش بریده باشد یا به خاطر ضعف امکان پرواز نداشته باشد) باز هم وی آزاد تلقی نمی‌شود. توجه به دو شاخصه فوق برای تعریف آزادی ضروری است.


انواع آزادی
واژه آزادی به خودی خود واژه بزرگی است و با عبارت‌هایی همچون آزادی‌های اجتماعی و حقوق بشر آمیخته شده‌است. «آزادی» واژه‌ای تعریف شده‌است و دولت به عنوان نماینده مردم وظیفه حفظ و نگهداری «آزادی‌ها» را بر عهده دارد.آزادی یعنی آزادی عمل و اعتقادات انسان مانند دین و مذهب بدون سرکوب شدن با زور و خشونت دولت و سیاست‌مداران باشد.


برخی از آزادی‌های شناخته‌شده به شرح زیرند:
آزادی مذهب
آزادی پوشش
آزاد اقتصادی
آزادی تجمع‌های صلح‌آمیز
آزادی رای‌دادن و انتخابات آزاد و دمکراتیک
آزادی‌های اجتماعی
آزادی جنسی (از جمله آزادی در عشق به هم‌جنس)
آزادی سیاسی
آزادی آکادمیک
آزادی‌های قومی و ملیتی
آزادی‌های مدنی
آزادی بیان
آزادی پس از بیان
آزادی انتقاد کردن از قدرت
آزادی اعتراض کردن
آزادی مقاومت (از جمله در برابر اشغال نظامی، استعمار و امپریالیسم)
آزادی در تولید هنر
آزادی وصیت

فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد نمونه ی کامل یک زن خسته از زنجیر اسارتهای زنانه است . شاید به همین دلیل است که اشعارش اینگونه بر دل می نشینند . روان انسان به طور نا خود آگاه به سوی آزادی میل دارد و فروغ این قدرت را دارد که خواسته اش را بر زبان آورد . او فریاد آزادی خواهی است . ولی نوع آزادی او با آزادی های پوشالی و دروغین مردمان کوته اندیش متفاوت است .  آزادی فروغ به بی حیایی و بی شرمی یک زن تعبیر می شود ولی این نوع نگاه ، تنها نگاهی خصمانه است . آزادی فروغ حالتی اساتیری و قدرتمندانه دارد . گویی روح فروغ در عین تجدد به حالت زنانگی نخستین خود بازگشته و قدرت را دست گرفته است . آزادی خواهی او جنبه ی انقلابی ندارد او آزادی روانی و فرهنگی می خواهد . شاید به همین دلیل است که شعر ( مرز پرگهر ) میهن دوستی را تمسخر می گیرد .
  در جای جای ، اشعار فروغ و حتی فیلمهای او این نوع آزادی خواهی وجود دارد . او خسته است ، چرا که زندانی بودن زن و حتی مرد را در جوامع سنتی مانند جوامع ایرانی که ریشه در فرهنگ دارد حس می کند .
شاید نوع زندگی و شکست در ازدواج و حتی عشق فروغ را به ورطه ی آزادی خواهی کشیده باشد . ولی نگاه فروغ به این وقایع سطحی و مانند زنان عامی نیست . او می داند که زنجیرهایی که به دور او کشیده شده به علت فقر فرهنگی و تاریکی اندیشه هاست .
به لب هایم مزن قفل خموشی
که در دل قصه ای ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
منم آن مرغ ، آن مرغی که دیریست
به سر اندیشه ی پرواز دارم
سرودم ناله شد در سینه ی تنگ
به حسرتها سر آمد روزگارم
به لب هایم مزن قفل خموشی
که من باید بگویم راز خود را
به گوش مردم عالم رسانم
طنین آتشین آواز خود را
  فروغ با شعرش احساس آزادی می کند . چیزی که از آن به عنوان بی شرمی یاد می شود تنها عدم ریاکاری اوست . او نمی تواند نقاب شرم و حیای دروغین بر چهره بزند و خود را مانند قدیسه ها جلوه دهد . به همین دلیل از گفتن احساسات خویش نمی هراسد . حتی اگر این احساسات مانند شعر (خلوتگه ) باعث رانده شدن از خانواده  شود .
اینجا ستاره ها همه خاموشند
اینجا ، فرشته ها ، همه گریانند
اینجا شکوفه های گل مریم
بی قدرتر از خار بیابانند
اینجا نشسته بر سر هر راهی
دیو دروغ و ننگ و ریاکاری
در آسمان تیره نمی بینم
نوری ز صبح روشن بیداری
بگذار تا دوباره شود لبریز
چشمان من ز دانه ی شبنم ها
رفتم ز خود که پرده بر اندازم
از چهر پاک حضرت مریم ها
بگسسته ام ، ز ساحل خوشنامی
در سینه ام ستاره ی طوفان است
پروازگاه شعله ی خشم من
دردا ، فضای تیره ی زندانست
با این گروه زاهد ظاهر ساز
دانم که جدال نه آسانست
شهر من و تو ، طفلک شیرینم
دیریست کاشیانه ی شیطان است
  کاوه گلستان فرزند ابراهیم گلستان در مورد او می گوید : با ماشین روبازش به دنبال من که کودک بودم می آمد و مرا به گردش می برد و در کنار او حسی عجیب داشتم . از او آزادی  و وحشی گری در فضا منتشر می شد . او وحشیانه آزاد بود .
  در سراسر اشعارش عشقی عجیب ستوده شده . عشقی آمیخته با آزادی . عشقی که لوس و بی اساس نیست .
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

گر به سویت این چنین دویده ام
به عشق عاشقم نه بر وصال تو
به ظلمت شبان بی فروغ من
خیال عشق خوشتر از خیال تو
   فروغ صدا است . همانطور خودش گفته صدایی که باقی می ماند . صدایی که از آن نام می برد همان فریاد آزادی است . همان فریادی که قرن ها از پس زندانهای اندیشه ای و فرهنگی برخاسته و با اتهام و تهمت خفه شده است . همان تهمتهایی که ریشه اش در کج فهمی است .


فاتح شدم
خود را به ثبت رساندم
خود را به نامی در یک شناسنامه مزین کردم
و هستیم به یک شماره مشخص شد
پس زنده باد 678 صادره از بخش 5 ساکن تهران
دیگر خیالم از همه سو راحت است
آغوش مهربان مام وطن
پستانک سوابق پر افتخار تاریخی
لالایی تمدن و فرهنگ
و جق و جق جقجقه قانون ...
آه
دیگر خیالم از همه سو راحتست
از فرط شادمانی
رفتم کنار پنجره با اشتیاق ششصد و هفتاد و هشت بار هوا را که از اغبار پهن
و بوی خاکروبه و ادرار ‚ منقبض شده بود
درون سینه فرو دادم
و زیر ششصد و هفتاد و هشت قبض بدهکاری
و روی ششصد و هفتاد و هشت تقاضای کار نوشتم : فروغ فرخزاد
در سرزمین شعر و گل و بلبل
موهبتیست زیستن ‚ آن هم
وقتی که واقعیت موجود بودن تو پس از سالهای سال پذیرفته میشود
جایی که من با اولین نگاه رسمیم از لای پرده ششصد و هفتاد و هشت شاعر را می بینم
که حقه باز ها همه در هیات غریب گدایان
در لای خاکروبه به دنبال وزن و قافیه می گردند
و از صدای اولین قدم رسمیم
یکباره از میان لجنزارهای تیره ششصد و هفتاد و هشت بلبل مرموز
که از سر تفنن خود را به شکل ششصد و هفتاد و هشت کلاغ سیاه پیر در آورده اند
با تنبلی به سوی حاشیه روز می پرند
و اولین نفس زدن رسمیم
آغشته می شود به بوی ششصد و هفتاد و هشت شاخه گل سرخ
محصول کارخانجات عظیم پلاسکو
موهبتیست زیستن آری
در زادگاه شیخ ابودلقک کمانچه کش فوری
و شیخ ‚ ای دل ‚ ای دل تنبک تبار تنبوری
شهر ستارگان گران ‚ و زن ساق و باسن و پستان و پشت جلد و هنر
گهواره مولفان فلسفه ی ای بابا به من چه ولش کن
مهد مسابقات المپیک هوش - وای
جایی که دست به هر دستگاه نقلی تصویر و صوت میزنی از آن
بوق نبوغ نابغه ای تازه سال می اید
و برگزیدگان فکری ملت
وقتی که در کلاس اکابر حضور می یابند
هر یک به روی سینه ششصد و هفتاد و هشت کباب پز برقی و
 بر دو دست ششصد و هفتاد و هشت ساعت ناوزر ردیف کرده و میدانند
که ناتوانی از خواص تهی کیسه بودنست نه نادانی
فاتح شدم بله فاتح شدم
کنون به شادمانی این فتح
در پای اینه با افتخار ششصد و هفتاد و هشت شمع نسیه می افروزم
و می پرم به روی طاقچه تا با اجازه چند کلامی
در باره فوائد قانونی حیات به عرض حضورتان برسانم
و اولین کلنگ ساختمان رفیع زندگیم را
همراه با طنین کف زدنی پر شور
بر فرق فرق خویش بکوبم
من زنده ام بله مانند زنده رود که یک روز زنده بود
و از تمام آن چه که در انحصار مردم زنده ست بهره خواهم برد
من می توانم از فردا
در کوچه های شهر که سرشار از مواهب ملیست
 و در میان سایه های سبکبار تیرهای تلگراف
گردش کنان قدم بردارم
و با غرور ششصد و هفتاد و هشت بار به دیوار مستراح های عمومی بنویسم
“خط نوشتم که خر کند خنده”
من می توانم از فردا
همچون وطن پرست غیوری
سهمی از ایده آل عظیمی که اجتماع
هر چارشنبه بعد از ظهر ‚ آن را
با اشتیاق و دلهره دنبال میکند
در قلب و مغز خویش داشته باشم
سهمی از آن هزار هوس پرور هزار ریالی
که می توان به مصرف یخچال و مبل و پرده رساندش
یا آنکه در ازای ششصد و هفتاد و هشت رای طبیعی
آن را شبی به ششصد و هفتاد و هشت مرد وطن بخشید
من می توانم از فردا
در پستوی مغازه خاچیک
بعد از فرو کشیدن چندین نفس ز چند گرم جنس دست اول خالص
و صرف چند بادیه پپسی کولای ناخالص
و پخش چند یا حق و یا هو و وغ وغ و هو هو
رسما به مجمع فضلای فکور و فضله های فاضل روشنفکر
و پیران مکتب داخ داخ تاراخ تاراخ بپیوندم
و طرح اولین رمان بزرگم را
که در حوالی سنه یکهزار و ششصد و هفتاد و هشت شمسی تبریزی
رسما به زیر دستگاه تهیدست چاپ خواهد رفت
بر هر دو پشت ششصد و هفتاد و هشت پاکت
اشنوی اصل ویژه بریزم
من می توانم از فردا
با اعتماد کامل
 خود رابرای ششصد و هفتاد و هشت دوره به یک دستگاه مسند مخمل پوش
در مجلس تجمع و تامین آتیه
یا مجلس سپاس و ثنا میهمان کنم
زیرا که من تمام مندرجات مجله هنر و دانش و تملق و کرنش را می خوانم
و شیوه درست نوشتن را می دانم
من در میان توده سازنده ای قدم به عرصه هستی نهاده ام
که گرچه نان ندارد اما به جای آن میدان دید و باز و وسیعی دارد
که مرزهای فعلی جغرافیاییش
از جانب شمال به میدان پر طراوت و سبز تیر
و از جنوب به میدان باستانی اعدام
و در مناطق پر ازدحام به میدان توپخانه رسیده ست
و در پناه آسمان درخشان و امن امنیتش
 از صبح تا غروب ششصد و هفتاد و هشت قوی قوی هیکل گچی
به اتفاق ششصد و هفتاد و هشت فرشته
آن هم فرشته از خاک و گل سرشته
به تبلیغ طرح های سکون و سکوت مشغولند
فاتح شدم بله فاتح شدم
پس زنده باد 678 صادره از بخش 5 سکن تهران
که در پناه پشتکار و اراده
به آن چنان مقام رفیعی رسیده است که در چارچوب پنجره ای در
 ارتفاع ششصد و هفتاد و هشت متری سطح زمین قرار گرفته ست
و افتخار این را دارد که می تواند از همین دریچه نه از راه پلکان خود را
 دیوانه وار به دامان مهربان مام وطن سرنگون کند 

شنبه

سنگسار: شکنجه قرون وسطایی


سنگسار؟؟؟؟  آیا در دورانی که همه مسئولین در پی لذت خویش هستند ، صدور و اجرای چنین احکامی انسانی است ؟؟؟؟؟؟؟

محمود امیری مقدم سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران دررابطه با این گزارش گفت : "این گزارش بر اساس اطلاعات از منابع معتبر حقوق بشر و نیز قوه قضائیه ایران تنظیم شده است. هدف ما از انتشار این گزارش نشان دادن گوشه ایی از حقایق مربوط به سنگسار در ایران است". وی افزود: "بر خلاف اظهارات مقامات حکومت ایران وبرخی از رسانه های بین المللی در مورد اینکه حکم سنگسار در ایران بندرت اجرا میشود، این گزارش نشان میدهد که مجازات سنگسارتوسط مقامات ایران در چهار سال گذشته هر سال اجرا گردیده است.

در این گزارش همچنین به علاوه بر خانم آشتیانی اسامی ۱۰ زن و ۳ مرد محکوم به مجازات سنگسار که هم اکنون در زندانهای ایران بسر میبرند، به چشم میخورد".
امیری مقدم در پایان افزود: " ما امیدواریم که توجه بین المللی که پرونده خانم آشتیانی دریافت کرده است ، همچنین تمامی کسانی که محکوم به سنگسار شده اند را در بر گیرد و تا حذف قانون سنگسار از قوانین کشور ادامه یابد".
سازمان حقوق بشرایران تاکید میکند که آمار ذکر شده در این گزارش به احتمال زیاد کمتر از تعداد واقعی است ، چرا که بسیاری از سنگسارها توسط مقامات ایران بطور مخفیانه انجام می شود و دلیل دیگر عدم دسترسی به اطلاعات در بسیاری از زندان های ایران است. تمامی موارد احکام اجرا شده سنگسار در این گزارش، بطور رسمی (۵ مورد) یا غیر رسمی (۲ مورد) توسط مقامات قضایی ایران مورد تائید قرار گرفته است.
احکام سنگساری که در چهار سال گذشته از اجرای آن اطلاع داریم:
دو مورد در اردیبهشت ۱۳۸۵:
- محبوبه محمدی که گفته می شود با تهدید و شکنجه اعتراف به زنا کرده بود، در اردیبهشت ۸۵ به همراه عباس حاجی زاده در گورستان مشهد سنگسار شد.
- عباس حاجی زاده در اردیبهشت ۸۵ در مشهد سنگسار شدند.
یک مورد در تیرماه ۱۳۸۶:
- جعفر کیانی که اجرای حکم سنگسارش بخاطرتوجه داخلی و بین المللی به دستور رئیس قوه قضائیه متقوف شده بود ، دو هفته بعد در تیر ماه ۱۳۸۶ با دستور قاضی محلی در روستای آخچه کند نزدیک تاکستان قزوین سنگسار شد. خبر اجرای حکم سنگسار آقای کیانی توسط سخنگوی قوه قضائیه تائید شد.
سه مورد در دیماه ۱۳۸۷:
- سه مرد در هفته اول دیماه ۱۳۸۷ در گورستان بهشت رضا در مشهد سنگسار شدند. یکی از آنها به نام محمود که تبعه افعانستان بود توانست خود را از گودال در حالیکه بشدت مجروح بود بیرون بکشد و حکم سنگسارش متوقف شد. دو نفر دیگر یکی به نام هوشنگ خداداده و دیگرینامعلوم، سنگسار شدند. خبر اجرای این احکام نیز چند هفته بعد توسط قوه قضائی ایران تائید شد.
یک مورد در اسفند ماه ۱۳۸۷:
- ولی آزاد، اهل پارس آباد مغان، به جرم زنای محصنه در تاریخ ۱۵ اسفند۱۳۸۷، در رشت به صورتی مخفی سنگسار شد. جنازه محکوم نیز تحویل خانواده او نشد. حکم سنگسار توسط قاضی حجت الاسلام کاشانی در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان گیلان و قاضی جاویدنیا دادستان عمومی و انقلاب صادر و اجرا شد. اجرای حکم سنگسار ولی آزاد توسط سخنگوی وقت قوه قضائیه، علیرضا جمشیدی، بطور رسمی مورد تایید قرار گرفت
لیست برخی از افرادی که محکوم به سنگسار و در زندانهای ایران منتظر اجرای حکم هستند:
اسامی ۱۱ زندانی زن محکوم به سنگسار:
- سکینه محمدی آشتیانی (۴۳ ساله): در زندان تبریز بسر میبرد. مادر دو فرزند، فریده ۱۹ ساله و سجاد ۲۲ ساله. وکیل: محمد مصطفایی توضیح: یک باربه اتهام رابطه نا مشروع محکوم به ۹۹ ضربه شلاق شده و حکم در مورد وی اجرا شده است. وی به اتهام معاونت در قتل شوهر به ۱۰ سال حبس و به اتهام “زنای محصنه” محکوم به سنگسار شده است. فرزندان وی نامه ای خطاب به مردم جهان نوشته و خواستار نجات جان مادرشان شدند. به دلیل توجه گسترده بین المللی حکم سنگسار وی متوقف شد اما وی همچنان تحت خطر اعدام بسر میبرد.
- ایران اسکندری (۳۱ ساله): زندان اهواز. مادر یک پسر ۱۳ ساله. وی در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۸۴ در دادگاه بدوی در خوزستان به پنج سال حبس تعزیری به دلیل معاونت در قتل شوهر و به اتهام زنای محصنه به سنگسار محکوم می شود. این حکم در دیوان عالی کشور در تاریخ ۱۹ فروردین ۸۵ عینا مورد تایید قرار گرفت.
- کبری بابائی: زندان تبریز – مادر یک دختر ۱۳ ساله است. همسر وی رحیم محمدی در سال ۱۳۸۸ به اتهام زنا در زندان تبریز به دار آویخته شد. وکیل: محمد مصطفایی
- آذر باقری (۱۹ ساله): زندان تبریز. در ۱۵ سالگی با شکایت همسر زندانی و به اتهام زنای محصنه به سنگسار محکوم شد.
- سریمه سجادی (۳۱ ساله): زندان ارومیه. مادر دو فرزند. در یک پرونده مشترک با بوعلی جانفشانی هر دو از سوی دادسرای عمومی شهر ارومیه به اتهام زنای محصنه به سنگسار محکوم شده بودند. حکم سنگسار هر دوی آنان در دی ماه ۱۳۸۸ در شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی تایید شد.
- فاطمه سن نامعلوم. در یکی از زندانهای تهران (باحتمال زیاد اوین). فاطمه در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴ در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به اتهام مباشرت در قتل عمدی و رابطه نامشروع به قصاص وسنگسار محکوم شد.
- مریم قربان زاده (۲۵ ساله): زندان تبریز.
- اشرف کلهری (۴۱ ساله) : زندان اوین. اجرای حکم سنگسار اشرف در سال ۱۳۸۵ به دستور رئیس قوه قضائیه وقت متوقف شد و ایشان هنوز در زندان اوین است.
- زنی به نام م. خ. – سن: نامعلوم. زندان وکیل اباد مشهد
- خیریه والانیا (۴۲ ساله): زندان اهواز. مادر چند فرزند. توضیح: دلیل محکومیت خیریه این است که چهار بار به زنا اعتراف کرده است. وی می گوید که قربانی خشونت خانگی بوده و با مردی که شوهرش را کشته رابطه داشته است، اما در قتل شوهرش دخالتی نداشته، اما به اتهام معاونت در قتل محکوم شده است. شعبه سوم دادگاه عمومی بهبهان در اردیبهشت ۱۳۸۱ خیریه را به اجرای حد رجم (سنگسار) به اتهام زنای محصنه صادر کرده است.
- زنی با نام فامیلی هاشمی نسب – سن: نامعلوم. زندان وکیل آباد مشهد
اسامی سه مرد محکوم به سنگسار:
- سید نقی احمدی – سن: نامعلوم. زندان ساری. نام وکیل: ابراهیم محمدزاده توضیح: در تاریخ ۲۱ خرداد ماه ۱۳۸۷ سه نفر از پنج نفر قضات شعبه دوم دادگاه کیفری استان مازندران حکم به محکومیت آقای سید نقی احمدی به سنگسار می دهند. در این پرونده آقای احمدی متهم به زنای محصنه با خانم پوران.ق بوده است. این حکم در شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور ارسال می گردد و حکم تایید شده است.
- بوعلی جانفشانی (۳۳ ساله): زندان ارومیه –دارای یک فرزند. در یک پرونده مشترک با سریمه سجادی هر دو از سوی دادسرای عمومی شهر ارومیه به اتهام زنای محصنه به سنگسار محکوم شده بودند. حکم سنگسار هر دوی آنان در دی ماه ۱۳۸۸ در شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی تایید شد
- محمد علی نوید خمامی- نام پدر: صفر. زندان رشت. در خرداد ماه ۱۳۸۷ به سنگسار محکوم شد.

چهارشنبه

گزارش سال 2009 سازمان عفو بین الملل در مورد نقض حقوق بشر در ایران

سازمان عفو بین الملل در تازه ترین گزارش سالانه خود از ایران به عنوان یکی از پیشگامان اجرای مجازات اعدام نام برده است. در این گزارش آمده ایران تنها کشوری است که به اعدام مجرمان نوجوان یعنی کسانی که پیش از ۱۸ سالگی به دلیل ارتکاب جرم محکوم شده اند و همچنین اجرای حکم سنگسار ادامه می دهد. سازمان عفو بین الملل در گزارش سالانه خود که روز پنجشنبه ۲۸ ماه مه منتشر شد، اعلام کرد از ابتدای سال ۲۰۰۹ میلادی تا پایان ماه آوریل، این سازمان دست کم ۱۳۹ مورد اعدام در ایران را به ثبت رسانده که دو مورد از آن متهمانی بوده اند که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشته اند.
***

گزارش سالانه عفو بین‌الملل از وضعیت حقوق بشر در ایران، ۲۰۰۹


عفو بین الملل

ایران ‏
جمهوری اسلامی ایران
رییس كشور: رهبر جمهوری اسلامی ایران: آیت الله سید علی‌خامنه‌ای
رییس دولت: رییس جمهور: دكتر محمود احمدی‌نژاد
مجازات اعدام: برقرار است
جمعیت: ۲/۷۲ میلیون
طول‎ ‎عمر در حد انتظار: ۲/۷۰ سال‏
میزان مرگ و میر زیر ۵ سال (پسر/دختر): ۳۵/۳۴ در ۱۰۰۰‏
سواد بزرگسالان: ۴/۸۲ در صد‏

مقامات به اعمال محدودیت‌های سخت در مورد آزادی ‌بیان، تشکل و ‏تجمع ادامه دادند. آنان فعالان جامعه مدنی، از جمله مدافعان ‏حقوق زنان و حقوق بشری دیگر و مدافعان حقوق اقلیت‌ها را شدیدا ‏تحت فشار قرار دادند.
فعالان را دستگیر، بازداشت و از طریق ‏محاكمات غالباً ناعادلانه مورد تعقیب قرار دادند، مانع سفر آنان ‏به خارج شدند و جلسات آنان را به هم زدند. شكنجه و بدرفتاری ‏با بازداشتیان رواج داشت و همراه با مصونیت از مجازات اعمال ‏می‌شد. احكام شلاق و قطع عضو در گزارش‌ها آمده است. معلوم شده ‏كه دست كم ۳۴۶ نفر اعدام شده‌اند، ولی تعداد حقیقی احتمالا بیشتر ‏است. دو مرد به وسیله سنگسار اعدام شدند. در بین اعدام شده‌‏گان هشت بزهكار نوجوان وجود داشته‌اند.‏

پیش زمینه

ناآرامی در میان اقلیت‌های عمده قومی ایران، به خصوص در جوامع ‏آذربایجانی، بلوچ و كرد، به خاطر احساس رانده شدن به حاشیه و ‏كوتاهی حكومت در تأمین حقوق اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و هم‌چنین ‏حقوق مدنی و سیاسی آنان، ادامه داشت.‏


دولت تغییراتی در قانون مجازات و سایر قوانین پیشنهاد كرده است ‏كه اگر تصویب شود حقوق بشر را بیش از این زایل خواهد كرد.‏


تنش بین‌المللی در باره برنامه غنی‌سازی هسته‌ای ایران استمرار ‏داشت. در ماه مارس، شورای امنیت سازمان ملل رأی داد كه ‏تحریم‌های اقتصادی و سیاسی وضع شده در سال‌های پیشتر‌ را تمدید كند.‏


انتقادهای بین‌المللی از نقض حقوق بشرادامه یافت. بان كی‌مون دبیر ‏كل سازمان ملل در در گزارشی در ماه اكتبر از حكومت ایران خواست ‏كه قوانین كشور را با استانداردهای بین‌المللی منطبق كند و به ‏تبعیض علیه زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی خاتمه دهد. در ماه ‏نوامبر، مجمع عمومی سازمان ملل از حكومت خواست كه به آزار، تهدید ‏و تعقیب مخالفان سیاسی و مدافعان حقوق بشر خاتمه دهد؛ حقوق ‏مربوط به دادرسی عادلانه را تأمین كند؛ و به مصونیت از مجازات در ‏مورد نقض حقوق بشرخاتمه دهد. مجمع عمومی هم‌چنین از حكومت خواست ‏كه دیدار نهادهای حقوق بشری سازمان ملل را تسهیل كند.‏

مدافعان حقوق بشر

مدافعان حقوق بشر تحت آزار و تهدید قرار داشتند ولی هم‌چنان به ‏مبارزه خود برای رعایت بیشتر حقوق زنان و اقلیت‌های قومی و ‏پایان دادن به اعدام بزهكاران نوجوان ادامه دادند. برخی از ‏آنان دستگیر و زندانی شدند و بر اساس اتهامات مبهم مورد تعقیب ‏قرار گرفتند؛ دیگرانی از سفر به خارج منع شدند.‏

• شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و از اعضای مؤسس كانون ‏مدافعان حقوق بشر مستقر در تهران، با آزار، تهدیدها و ارعاب ‏فزاینده‌ای از سوی ارگان‌های حكومتی مواجه بود. در ۲۹ دسامبر ‏مأمورانی كه ادعا می‌كردند بازرس مالیاتی هستند به دفاتر ‏او حمله كردند و پرونده‌های محرمانه موكلان او را با خود ‏بردند. ‏
• در ماه دسامبر، در فاصله كوتاهی پیش از برگزاری‌ مراسمی برای‌ ‏بزرگداشت شصتمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر، مأموران ‏امنیتی كانون را به زور بستند.‏
• عمادالدین باقی، رییس انجمن دفاع از حقوق زندانیان، پس از ‏گذراندن یك حكم ناعادلانه زندان به اتهام «برهم زدن امنیت ‏ملی» كه به دلیل انتقاد او از كاربرد مجازات اعدام در سال ‏‏۲۰۰۳ صادر شده بود، در ماه اكتبر آزاد شد. حكم در آغاز به ‏حال تعلیق درآمده بود. مقامات زندان معالجات پزشكی ‏فوریت‌دار را به تأخیر انداختند، گرچه به او مرخصی استعلاجی ‏داده شد. او و اعضای خانواده‌اش از سوی دادگاه تجدید نظر ‏از اتهامات دیگر مربوط به فعالیت حقوق بشری‌شان‎ ‎تبرئه شدند، ‏ولی بنا به گزارش، قوه قضائیه پرونده را برای تحقیق به ‏دادگاه دیگری ارجاع كرد. در ماه نوامبر، محاكمه عمادالدین ‏باقی به اتهامات مربوط به فعالیت او در انجمن دفاع از حقوق ‏زندانیان آغاز شد.‏

تبعیض علیه زنان

زنان هم‌چنان با تبعیضات قانونی و عملكردی مواجه بودند، و ‏كسانی كه برای حقوق زنان مبارزه می‌كردند هدف سركوب حكومتی قرار ‏گرفتند. مجلس به بررسی لایحه‌ای پرداخت كه اگر تصویب شود با ‏برقراری قید و بند‌های تازه‌ای مربوط به محل اقامت، دسترسی زنان ‏به دانشگاه مورد گزینه آنان را محدود خواهد كرد. مواد جنجال ‏برانگیز مربوط به ازدواج در پیش‌نویس آن لایحه، زیر فشار ‏پیكارگران حقوق زنان، حذف شد. مقامات مجله «زنان» را بستند، ‏وبسایت‌های حقوق زنان را مسدود كردند و اجتماعات مسالمت‌آمیز ‏فعالان حقوق زنان مانند اعضای «کمپین برای برابری» را، كه ‏خواهان پایان دادن به تبعیض قانونی علیه زنان است، به هم ‏زدند.


در ماه فوریه، گزارشگر سازمان ملل در باره خشونت علیه زنان، ‏علل و عواقب آن، گزارش داد كه حكومت به هیچ مكاتبه‌ای در سال ‏‏۲۰۰۷ پاسخ‌ نداده است. در ماه نوامبر، گزارشگر یادشده ایران را ‏به خاطر سركوب مدافعان حقوق زنان مورد انتقاد قرار داد.‏

ده‌ها پیكارگر حقوق زنان دستگیر و بازجویی شدند و برخی به خاطر ‏فعالیت‌های مسالمت‌آمیز خود تحت محاكمه قرار گرفتند، از جمله حدود ‏ده تن كه در دادگاه‌های‌ پایین‌تر به زندان، و دست كم در دو مورد ‏به شلاق، محكوم شدند.‏
• مریم حسین‌خواه، پروین اردلان، جلوه جواهری و ناهید كشاورز در ‏ماه سپتامبر به شش ماه زندان محكوم شدند. آنان به اتهام ‏‏«تبلیغ علیه نظام» مجرم شناخته شدند، و در انتظار تجدید نظر ‏آزاد مانده‌اند. آنان به خاطر مقالاتی كه برای وبسایت ‏كمپین برای برابری و زنستان نوشته بودند متهم شدند. ‏زنستان یك وبسایت حقوق زنان بود كه در سال ۲۰۰۷ از سوی‌ ‏مقامات بسته شد.‏

آزادی بیان و تشکل

مقامات با محدود كردن دسترسی‌ به اینترنت، توقیف روزنامه‌ها و ‏نشریات دانشجویی، و تعقیب روزنامه‌نگارانی كه گزارش‌های آنان را ‏منتقدانه تشخیص داده‌اند، به سركوب دگراندیشی ادامه دادند. ‏مأموران به آزار و تهدید و دستگیری استادان دانشگاه، فعالان ‏اتحادیه‌های كارگری و دانشجویان خواهان اصلاحات دست زده‌اند. ‏

ده‌ها دانشجو به خاطر حمایت از حقوق دانشجویان اخراج شده ‏وگروه‌های اصلاح‌طلب از دانشگاه اخراج شدند یا تعلیق گردیدند. ‏تعداد دیگری به خاطر شركت در تظاهرات دستگیر و زندانی شدند كه ‏احتمالا زندانی وجدان محسوب می‌شوند.‏

مقامات مردم را به خاطر وضع ظاهری آنان مورد آزار و تهدید قرار ‏دادند. در ماه مارس، با كاربرد رویه تبعیض‌آمیز گزینش، كه ‏برابری فرصت‌ها را از اشخاص خواهان اشتغال در بخش دولتی به دلیل ‏عقاید سیاسی یا وابستگی مذهبی‌شان می‌گیرد ، هزاران نفر از ‏نامزدهای احتمالی از نامزدی در انتخابات مجلس محروم شدند. ‏
• در ماه اوت، مأموران امنیتی از یك اجتماع مسالمت‌آمیز به ‏مناسبت ۲۰امین سالگرد اعدام‌های دستجمعی سال ۱۹۸۸، كه كسی ‏به خاطر آن به پاسخگویی كشانده نشده است، در یك گورستان ‏بی‌ نام و نشان در تهران به زور مانع شدند. به دنبال آن، ‏دست كم سه نفر به خاطر شركت در این مراسم یادبود، یا قصد ‏شركت در آن، به زندان محكوم شدند.‏

تبعیض - سركوب اقلیت‌ها

كاربرد زبان‌های اقلیت هم‌چنان در مدارس و ادارات دولتی ممنوع ‏است. كسانی كه برای مشاركت وسیع‌تر سیاسی یا شناسایی حقوق ‏اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اقلیت‌ها مبارزه می‌كردند با تهدید، ‏دستگیری و زندان روبرو بودند. تحت قانون گزینش، افراد وابسته ‏به اقلیت‌ها از دسترسی به استخدام در بخش دولتی محروم بودند. ‏بسیاری از زنان، هم به عنوان عضوی از یك اقلیت به حاشیه رانده ‏شده قومی یا مذهبی و هم به دلیل موقعیت پایین‌تری كه در این ‏جوامع، مانند جوامع بلوچ و كرد، به زن داده شده است، از ‏محرومیت مضاعف رنج می‌برند.‏

عرب‌ها

افراد وابسته به جامعه عرب اهوازی به اعتراض علیه تبعیض متصور، ‏به ویژه در رابطه با دسترسی به منابع، ادامه دادند.‏

• معصومه كعبی و پنج فرزند او پس از این كه در ماه اكتبر به ‏اجبار از سوریه به ایران بازگردانده شدند، ظاهرا برای ‏اعمال فشار به شوهر او كه یك فعال عرب اهوازی است تا از ‏اروپا به ایران برگردد و خود را به مقامات تسلیم كند، ‏بلافاصله دستگیر شدند. ‏

آذربایجانی‌ها

فعالان به طرح خواسته خود برای كاربرد زبان تركی آذربایجانی در ‏مدارس و ادارات دولتی در مناطقی‌ كه عمدتا ایرانیان آذربایجانی ‏زندگی می‌كنند ادامه دادند. ده‌ها فعال در ماه فوریه در رابطه ‏با تظاهرات در روز بین‌المللی زبان مادری دستگیر شدند.‏

• چهار فعال بین ماه‌های سپتامبر و نوامبر به اتهام «اقدام علیه ‏امنیت كشور» در زندان انفرادی به سر بردند. آنان جزو ۱۸ ‏نفری‌ بودند كه ظاهرا برای جلوگیری از یك تحریم نمادین مدارس و ‏دانشگاه‌ها در اعتراض علیه فقدان آموزش به زبان تركی ‏آذربایجانی، دستگیر شدند. از سرنوشت آنان اطلاعی در دست ‏نیست.‏
• عسگر اكبرزاده به اتهام تشكیل یك حزب سیاسی غیرقانونی؛ تهیه و ‏پخش مطالب «پان تركیست»؛ شركت در اجتماعات مربوط به فرهنگ ‏آذربایجانی و از جمله رقص محلی آذربایجانی و ارسال اطلاعات به ‏ وبسایت‌های حقوق بشری، در ماه دسامبر در دادگاهی در اردبیل ‏به پنج سال زندان در استان سیستان بلوچستان محكوم شد.‏

بلوچ‌ها

در مناطق بلوچ‌نشین، «جنبش مقاومت مردم ایران» كه یك گروه مسلح ‏است و به نام جندالله نیز شناخته می‌شود به طور پراكنده با ‏نیروهای دولتی درگیری داشت. در ماه ژوئن این گروه ۱۵ تا ۱۸ نفر ‏از پاسداران مرزی ایران را زندانی گرفت. یكی از این افراد ‏آزاد شد، ولی گروه نامبرده تا ماه اكتبر بقیه آنان را كشت. ‏مقامات، اقدامات حادی علیه افراد مظنون به عضویت یا هواداری ‏از این گروه اتخاذ كردند.‏

• یعقوب مهرنهاد، یك فعال حقوق فرهنگی و مدنی‌ بلوچ و عضو ‏انجمن جوانان صدای عدالت، پس از یك محاكمه به شدت ناعادلانه ‏در ماه اوت اعدام شد. او پس از انتقاد از مقامات محلی ‏دستگیر شده بود. گزارش شده كه او تحت شكنجه قرار گرفته، از ‏دسترسی به وكیل محروم شده و در دادگاهی در زاهدان به ارتباط ‏با جندالله مجرم شناخته شده بود.‏

كردها

اعضای گروه مسلح حزب حیات آزاد در كردستان كه با حروف اختصاری ‏نام كردیش پژاك شناخته می‌شود، هم‌چنان به حمله به نیروهای ایران ‏ادامه دادند. بسیاری از كردهایی كه بازداشت شدند با اتهام ‏عضویت یا حمایت از پژاك یا گروه‌های دیگر روبرو بودند. برخی، ‏مانند فرزاد كمانگر، معلم، كه این اتهام را منكر شد و تحت شكنجه ‏قرار گرفت، به دنبال محاكمات ناعادلانه به مرگ محكوم شدند.‏

طرفداران شناسایی بیشتر زبان و فرهنگ و سایر حقوق كرد‌ها دستگیر ‏و به دنبال محاكمات ناعادلانه زندانی شدند.‏

علی رغم تداوم بروز موارد بسیار زیادی كه زنان به خاطر خشونت ‏درون خانواده خود را به آتش می‌كشند و غالبا كشته می‌شوند، ‏مقامات در برداشتن گام‌های مناسب برای برخورد به مشكل پایدار ‏حمایت از زنان در مقابل این نوع خشونت، كوتاهی كرده‌اند. ‏

در فاصله ماه‌های اوت و اكتبر، بیش از ۵۰ زندانی در اعتراض به ‏كاربرد مجازات اعدام علیه زندانیان سیاسی كرد، و با خواست ‏رعایت حقوق مدنی زندانیان سیاسی كرد، دست به اعتصاب غذا زدند.‏
‏ ‏
• محمد صدیق كبودوند، مؤسس و رییس سازمان حقوق بشر كردستان، ‏كه از ژوئیه ۲۰۰۷ در بازداشت بود در ماه مه به دنبال یك ‏دادگاه ناعادلانه به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه ‏امنیت كشور از طریق تأسیس سازمان حقوق بشر كردستان» به ۱۱ ‏سال زندان محكوم شد. یك دادگاه تجدید نظر محكومیت یك ساله ‏زندان برای «تبلیغ علیه نظام» را لغو و محكومیت ۱۰ سال ‏زندان را تأیید نمود. او از ملاقات با خانواده و وكیلش ‏ برای مدت درازی محروم بود، و در معالجات پزشكی‌ مورد نیاز او ‏تأخیر به عمل آمد. ‏

تركمن‌ها

در ماه ژانویه، در جریان تظاهراتی در اعتراض به كشته شدن یك ‏جوان ماهیگیر تركمن به دست نیروهای امنیتی دریایی در اواخر سال ‏‏۲۰۰۷ در نزدیكی بندر تركمن، صدها نفر از اعضای اقلیت تركمن ‏بازداشت شدند.
تا آخر سال از اجرای عدالت در مورد قاتلان خبری‌ ‏نبود. دست كم شش دانش‌آموز زیر ۱۵ سال تا مدت ۱۲ روز بازداشت ‏بودند و بنا به گزارش تحت انواع شكنجه از جمله ضرب و شتم، تجاوز ‏جنسی با یك شیء و شوك الكتریكی قرار گرفته‌اند.‏

اقلیت‌های مذهبی‏

اعضای اقلیت‌های مذهبی هم‌چنان از تبعیض، آزار، دستگیری‌های ‏خودسرانه و صدمه به اماكن جامعه خود رنج می‌بردند. برخی از ‏كسانی‌ كه‏‎ ‎از اسلام به ادیان دیگر گرویده بودند دستگیر شدند. ‏افراد دیگری كه پیش از سال ۲۰۰۸ دستگیر شده بودند با محاكمه ‏روبرو بودند؛ دست كم دو تن از آنان از «ارتداد» تبرئه شدند و ‏سرانجام همه آنان آزاد گردیدند. معتقدان به آیین بهایی هم‌چنان از ‏دسترسی به آموزش عالی محروم ماندند و برخی از اماكنی كه از سوی ‏آنان مقدس شناخته می‌شود تخریب شد. رهبران و سایر اعضای طریقت ‏صوفی‌ گنابادی مورد آزار قرار گرفتند و دستگیر شدند. دست كم سه ‏روحانی سنی در شرایط مشكوكی به قتل رسیدند؛ تعداد دیگری ‏بازداشت شدند و دو تن اعدام گردیدند. یك حوزه علمیه سنی در ‏بلوچستان در ماه اوت تخریب شد. از مدیران مدارس خواسته شده كه ‏حضور افراد وابسته به «فرقه‌های ضاله» مانند بهاییت، علی‌اللهی و ‏اهل حق را در مدرسه خود به ادارات امنیت محل اطلاع دهند.‏
‏ ‏
• در ماه‌های مارس و مه، هفت رهبر جامعه بهایی به وسیله ‏مأموران وزارت اطلاعات دستگیر شدند. در ماه اوت آنان به ‏جرایمی با بیان مبهم در باره امنیت ملی متهم شدند. همه ‏آنان زندانی وجدان بودند.‏

• آیت الله حسین كاظمینی ‌بروجردی، یك روحانی مخالف حكومت، هم‌‏چنان در وضعیت بدی از سلامتی در زندان مانده و یك حکم ۱۱ ‏ساله زندان را كه به دنبال محاكمه‌ای ناعادلانه در دادگاه ‏ویژه روحانیت در اوت ۲۰۰۷ صادر شده است می‌گذراند. حكم ‏شامل تبعید داخلی نیز بوده است و او در ماه نوامبر از تهران ‏به یزد منتقل شده است.‏
‏ ‏
نظام قضایی


ده‌ها نفر از منتقدان حكومت دستگیر شدند، آن هم غالبا به وسیله ‏مأموران لباس شخصی كه هیچ مدرکی از هویت خود را نشان ‏نداده‌اند. برخی بدون محاكمه برای مدت‌های طولانی و خارج از كنترل ‏قوه قضائیه بازداشت شدند و گزارش شده كه تحت شكنجه قرار گرفتند ‏یا با آن‌ها بدرفتاری شده و از دسترسی به مراقبت پزشكی، وكیل و ‏خانواده‌هایشان محروم مانده‌اند. افراد دیگری پس از محاكمات ‏ناعادلانه به زندان محكوم شدند یا حکم‌های زندانی را كه در ‏سال‌های پیشتر صادر شده می‌گذراندند.‏

• دو برادر، آرش و كامیار علایی، كه هر دو پزشك و متخصص ‏پیشگیری و مداوای اچ‌آی‌وی و ایدز هستند، احتمالا به دلیل ‏رابطه‌شان با ان‌جی‌اوی‌های مستقر در آمریكا و انتقاداتشان از ‏سیاست دولت در مورد برنامه‌های اچ‌آی‌وی و ایدز، در ماه ژوئن ‏دستگیر و بدون اتهام بازداشت شدند. آنان در ۳۱ دسامبر به ‏اتهام «همكاری» با یك «دولت متخاصم» و تلاش برای سرنگونی ‏حكومت ایران با محاكمه‌ای ناعادلانه روبرو شدند.
در جریان ‏محاكمه، دادستان از شواهد محرمانه دیگری در دادگاه یاد كرد ‏كه چون آن‌ها را ارائه نداد وكیل این دو برادر نتوانست ‏آن‌ها را رد كند. ‏
• منصور اسانلو، رییس سندیكای به رسمیت شناخته نشده كاركنان ‏شركت واحد اتوبوس‌رانی تهران هم‌چنان در حال گذراندن یك حكم ‏پنج ساله زندان بود كه به خاطر فعالیت‌های مسالمت‌آمیز ‏سندیكایی او صادر و از سوی دادگاه تجدید نظر در اكتبر ۲۰۰۷ ‏تأیید شده است. اسانلو یك زندانی‌ وجدان است كه از لحاظ ‏سلامتی در وضع بدی قرار دارد و در معالجات پزشكی لازم او ‏تأخیر می‌شود. ‏

شكنجه و بدرفتاری

شكنجه بازداشتیان و بدرفتاری با آنان رواج دارد، و این امر از ‏طریق بازداشت‌های طولانی پیش از تفهیم اتهام، محرومیت از دسترسی به ‏وكیل و خانواده، و سنت سابقه‌دار مصونیت از مجازات مرتكبان، ‏تسهیل شده است. دست كم چهار مرگ در زندان گزارش شده است. ‏هیچ تحقیق مستقلی از این موارد یا دو موردی‌ كه در سال ۲۰۰۷ رخ ‏داد به اطلاع نرسیده است. ‏

• عبدالرضا رجبی، هوادار سازمان ممنوعه مجاهدین خلق ایران، كه ‏از سال ۲۰۰۱ در زندان به سر می‌برد در ماه اكتبر در زندان ‏درگذشت. گزارش‌هایی وجود داشت حاكی از این كه او ممكن است ‏شكنجه شده باشد.‏

مجازات‌های بی‌رحمانه، ناانسانی و تحقیرآمیز

احكام شلاق و قطع عضو قضایی صادر و به مرحله اجرا درآمد
• بنا به گزارش، امیرعلی ‌محمد لباف یك رهبر صوفی ‌گنابادی در ‏ماه نوامبر به دلیل «نشر اكاذیب» در دادگاهی در قم به پنج ‏سال زندان، شلاق و تبعید به شهر بابك محكوم شده است.‏

مجازات اعدام

دست كم ۳۴۶ نفر اعدام شدند، از جمله دست كم هشت بزهكار نوجوان ‏که به دلیل جنایات ارتكابی در سن كمتر از ۱۸ سالگی محکوم شده ‏بودند. مجموع واقعی احتمالا بیش‌از این‌ها است، چرا كه مقامات ‏خبررسانی در
مورد اعدام‌ها را محدود كرده‌اند. اعدام برای طیف ‏وسیعی از جرایم، از جمله قتل، تجاوز جنسی، قاچاق مواد مخدر و فساد ‏مالی اجرا شده است. دست كم ۱۳۳ بزهكار نوجوان، بر خلاف قوانین ‏بین‌المللی با اعدام روبرو هستند. بسیاری از مدافعان حقوق بشر ‏ایرانی برای پایان دادن به این عملكرد مبارزه كرده‌اند. ‏مقامات سعی ‌كردند كه اعدام در برابر قتل را، با این استدلال كه ‏این امر قصاص بشمار می‌رود و نه اعدام، توجیه كنند - تمایزی كه ‏در قانون حقوق بشر بین‌المللی به رسمیت شناخته نشده است. در ماه ‏ژانویه، قانون جدیدی مجازات اعدام یا شلاق را برای تولید ‏ویدئوهای مستهجن برقرار كرد، و پیشنهادی برای تعیین مجازات ‏اعدام برای « ارتداد» در مجلس مورد بحث قرار گرفت ولی تا آخر سال ‏‏۲۰۰۸ تصویب نشده بود.‏

در ماه ژانویه، رییس قوه قضائیه دستور توقف اعدام‌ در انظار ‏عمومی در بیشتر موارد را صادر كرد، و در ماه اوت مقامات قضائی ‏گفتند كه اعدام به وسیله سنگسار متوقف شده است، گرچه در پایان ‏سال دست كم ۱۰ نفر محكوم به مرگ با سنگسار هنوز در انتظار اجرای ‏حکم اعدام به سر می‌بردند و دو مرد در ماه دسامبر به وسیله ‏سنگساراعدام شدند.‏

در ماه دسامبر، ایران به یك قطعنامه سازمان ملل كه خواهان توقف ‏اعدام در سطح جهان شده بود رأی مخالف داد.‏

پناهندگان و پناهجویان

ایران هم‌چنان مهماندار ۱ میلیون پناهنده بود كه بیشتر آنان ‏افغانی هستند. بنا به اظهارات دولت، در حدود ۱ میلیون نفر ‏دیگر به صورت غیرقانونی در ایران زندگی‌ می‌كنند. ‏
• دست كم ۱۲ تبعه افغان، كه ظاهرا از ایران به افغانستان ‏باز می‌گشتند، در ماه آوریل در شرایط نامشخصی به وسیله ‏پلیس مرزی‌ ایران به ضرب گلوله كشته شدند

دیدارها/گزارش‌های عفو بین‌الملل

• مقامات به بیش از ۵۰ نامه كه عفو بین‌الملل فرستاده است، ‏پاسخ ندادند و از گفتگو در باره امكان دیدار عفو بین‌الملل ‏از كشور سر باز زدند.‏
• ایران: به اعدام از طریق سنگسار خاتمه دهید (‏MDE ۱۳/۰۰۱/۲۰۰۸‎‏)‏
• ایران: مدافعان حقوق زنان با سركوب مبارزه می‌كنند (‏MDE ‎‎۱۳/۰۱۸/۲۰۰۸‎‏)‏
• ایران: تعدیات حقوق بشری علیه اقلیت كرد (‏MDE ۱۳/۰۸۸/۲۰۰۸‎‏)‏

منبع: سایت پژواک ایران


***

گزارش خبری

عفو بین الملل: ایران پیشگام اعدام مجرمان نوجوان

سازمان عفو بین الملل در تازه ترین گزارش سالانه خود از ایران به عنوان یکی از پیشگامان اجرای مجازات اعدام نام برده است.

در این گزارش آمده ایران تنها کشوری است که به اعدام مجرمان نوجوان یعنی کسانی که پیش از ۱۸ سالگی به دلیل ارتکاب جرم محکوم شده اند و همچنین اجرای حکم سنگسار ادامه می دهد.

سازمان عفو بین الملل در گزارش سالانه خود که روز پنجشنبه ۲۸ ماه مه منتشر شد، اعلام کرد از ابتدای سال ۲۰۰۹ میلادی تا پایان ماه آوریل، این سازمان دست کم ۱۳۹ مورد اعدام در ایران را به ثبت رسانده که دو مورد از آن متهمانی بوده اند که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشته اند.

البته مقام های ایران می گویند تا کنون هیچ نوجوانی را اعدام نکرده اند و این افراد بعد از ۱۸ سالگی اعدام شده اند. این در حالی است که تا ماه آوریل در عربستان سعودی، 28 مورد اعدام به ثبت رسیده است.

دروری دایک، مسئول بخش ایران در سازمان عفو بین الملل، در گفت و گو با بی بی سی فارسی با اشاره به اعدام دل آرا دارابی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشت، می گوید ایران در رابطه با اعدام نوجوانانی که زیر سن ۱۸ سالگی مرتکب جرم شده اند، یک کشور استثنایی است.
آقای دایک می گوید: "در این مورد مقام های ایران می دانند که فکر یا ایده قصاص نفس، تحت قوانین بین المللی وجود ندارد. چرا که جامعه بین الملل معتقد است که این دولت است که جان را می گیرد. در حالی که
دولت موظف است قراردادهای بین المللی را که امضا کرده اجرا کند. بنابراین ما می توانیم بگوییم بر اساس قوانین بین الملل در رابطه با حقوق بشر، ایران تنها کشوری است که متاسفانه در سال جاری میلادی دو نفر را که در زمان جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشته اند، اعدام کرده است."

دروری دایک حضور پر رنگ فعالان حقوق بشر در ایران به ویژه فعالان آزادی های مدنی را مثبت و امیدوارکننده ارزیابی می کند.

تاثیر بحران اقتصادی
سامان ضیا ظریفی، یکی از مسئولان ایرانی سازمان عفو بین الملل، معتقد است بحران اقتصادی در سال گذشته، بر وضعیت جهانی حقوق بشر تاثیر گذاشته است.

آقای ضیا ظریفی در گفتگو با بی بی سی فارسی گفت:"بحران اقتصادی هم زمان بود با بحران حقوق بشر، که سال هاست ادامه دارد. ما انتظار داریم رهبران جهانی که در حال حاضر با بحران اقتصادی رو به رو هستند و می خواهند سرمایه گذاری اقتصادی کنند، در عین حال برای حقوق مردم هم سرمایه گذاری کنند. باید مردم آزادی بیان داشته و در تصمیم گیری دولت در زندگی شان نقش داشته باشند."

او همچنین می گوید وضعیت حقوق بشر در افغانستان از جنبه های مختلف از جمله آزادی بیان، آزادی فعالیت سیاسی، خشونت علیه زنان، بدتر شده است.

سامان ضیا ظریفی می گوید آمار سالانه کشته شدگان در مناطق جنگ زده در سال ۲۰۰۸ از زمان سقوط طالبان بی سابقه بوده و می افزاید: " تقریبا ۶۰ درصد کشته شدگان توسط طالبان کشته شدند. البته حملات نیروهای خارجی به ویژه نیروهای آمریکایی باعث کشته شدن تعداد زیادی از شهروندان شد که از لحاظ سیاسی هم تاثیر بسیار منفی داشت."

آقای ضیا ظریفی در ادامه سخنانش در باره وضعیت حقوق بشر در تاجیکستان به تاثیر قحطی، خشکسالی و زمستان بسیار سرد و ارسال معادل ۱۰ میلیون دلار مواد غذایی از سوی سازمان ملل متحد اشاره می کند و معتقد است مشکلات اصلی تاجیکستان فعلا در محور اقتصادی و ارسال مایحتاج اولیه مردم به این کشور می چرخد.

او همچنین می گوید:"در بعضی موارد، به عنوان مثال قانونی به وجود آمد که فعالیت مذاهب غیر اسلامی را محدود کرد. این قانون بی دلیلی بود که متاسفانه روی فعالیت مسیحیان نیز تاثیر منفی گذاشت. از سوی دیگر قوه قضائیه تاجیکستان در رابطه با خشونت علیه زنان تا کنون از خود ضعف نشان داده است."